sartahkarbas.parsiblog.com

ghalamranjee.parsiblog.com

پاییز 1386 - قلم رنجه

http://www.ghalamranjee.parsiblog.com/Archive/پاييز%201386

هر که نرمخو گردد، دوستی اش [در دل ها [جایگیرمی شود [امام علی علیه السلام]. یکشنبه 86 مهر 22 ساعت 12:44 عصر ). هوا آنقدر سرد شده بود که دلم می خواست کنار شومینه لم بدهم و در حالیکه آهنگ ملایمی در گوشم می پیچد در چیزهایی که می تواند برایم لذت بخش باشد غرق شوم. شومینه.همیشه حرف می زد.از مشائرش تنها زبانش بود که سالم مانده و مدام در دهانش می چرخید که اگر آن هم از کار می افتاد حتما حرف زدن آدمها را نیز از یاد می بردم. لم داده بودم و چرت می زدم.باد با صدای سوزناکی به شیشه. مغز استخوون رو می ترکونه.لااقل ای...

ghalamranjee.parsiblog.com

تابستان 1386 - قلم رنجه

http://www.ghalamranjee.parsiblog.com/Archive/تابستان%201386

آن که آرزو را دراز کرد ، کردار را نابساز کرد . [نهج البلاغه]. پنج شنبه 86 شهریور 22 ساعت 4:19 عصر ). به پهلو غلتید و گفت:بیام بزنم توی سرت تا بخوابی؟ چشمامو به هم فشار دادم.خبری نبود.نه از خواب و نه از اون! همیشه این موقع از پرچین بغلی سرک. می کشید روی پشت بوم ما.اما حالا. چشم مالیدم.ای کاش خوابم می برد.نمی آمد.نه خواب و نه اون! پاهامو جمع کردم.غلت زدم.تو خواب و بیداری غرولند کرد.فحش داد و بعد گفت:"لا اله الا الله.شیطونه. خروپف امانش نداد ساکتش کرد.رفت تو خواب سومین پادشاه.هنوز کو تا هفتمی! بیچاره ناهید&...

ghalamranjee.parsiblog.com

بهار 1387 - قلم رنجه

http://www.ghalamranjee.parsiblog.com/Archive/بهار%201387

ایمان بنده راست نباشد ، جز آنگاه که اعتماد او بدانچه در دست خداست بیش از اعتماد وى بدانچه در دست خود اوست بود . [نهج البلاغه]. این هم یه جور دیگه! سه شنبه 87 اردیبهشت 24 ساعت 4:3 عصر ). خودم از خودم خیلی شرمندم که بعد از اینهمه وقت هنوز نتونستم یه داستان سرو ته دار و درست و حسابی بنویسم. راستش کار جدیدم خیلی ذهنم و شلوغ و آشفته کرده .دیگه هیچ موضوعی تو مغزم جمع و جور نمیشه.زوری هم که نمیشه نوشت. بنویسم تا درموردش نظر بدیم. باغ چهارگوش و وسیع بود. روبهروی درش یک خیابان کمعرض بود که با قلوهسنگ فرش کرده...

ghalamranjee.parsiblog.com

تابستان 1387 - قلم رنجه

http://www.ghalamranjee.parsiblog.com/Archive/تابستان%201387

اساس حکمت ترس از خداونداست . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]. پنج شنبه 87 مرداد 17 ساعت 9:23 صبح ). نمکی ( رضا ولی زاده. گاری توی گل کند و لغزان پیش می رفت هرمز کمی جلوتر از قاطر، چاله ها را می پایید. یک لحظه برگشت، روی گاری را نگاه کرد. با خودش گفت: خیس نشده باشد! بعد دستی توی یال خیس قاطر فروبرد و آهی کشید. کسی صدایش زد. هرمز سر چرخاند، قطره های باران توی صورتش ریخت. صاحب صدا را نشناخت، احتمالا یکی از مغازه دارها بود که نمک می خواست. فقط توانست بگوید: تمام کردم! پس اینها چیست روی گاری؟ رضا آژان جلو رف...

shaqayeq314.persianblog.ir

ترانه

http://shaqayeq314.persianblog.ir/1386/8

سرو ته يه کرباس. یا در خطوط کوهپایه ای. که شبانش در کج ومعوج ابر و ستیغ کوه. یا به سیری وسادگی. در جنگل پر نگار مه آلود. که ماغ می کشد. تو خطوط شباهت را تصویر کن:. آه و آهن و آهک زنده. دود و دروغ و درد را-. خشکی باشدو فریاد عطش . گرسنگی باشدو غریو پیروزمند قحط. فقدان جهان و خداست:. در منحنی تازیانه به نیشخط رنج. بیگانه با امید و خدا. و حرمت ما را. که به دینار و درم بر کشیده اند و فروخته. تمامی الفاظ جهان را در اختیار داشتیم. که به کار آید. چرا که تنها یک سخن. یک سخن در میانه نبود:. پيام هاي ديگران .

shaqayeq314.persianblog.ir

ترانه

http://shaqayeq314.persianblog.ir/1386/3

سرو ته يه کرباس. باورم نمیشد اینقدر ضعیف باشم چند دقیقه پیش اینجا زلزله اومد من به قدری ترسیده بودم که رنگم مثل گچ دیوار سفید شده بود و دست وپام می لرزید و خودم رو گم کرده بودم و فقط میخواستم فرار کنم حتی چند د. قیقه بعد از تموم شدنش هم من حالم جا نیموده بود و پاهام می لرزید یکدفعه یاد مردم بم افتادم وشروع کردم به گریه کردن خیلی وحشتناک خیلی .مردمی که در خواب شیرین بودن و بدون اینکه بدونن چه خبر زیر آوار موندن و دار فانی رو وداع گفتن . روحشون شاد . الان هم که دارم می نویسم دست و پام می لرزه.

shaqayeq314.persianblog.ir

ترانه

http://shaqayeq314.persianblog.ir/post/25

سرو ته يه کرباس. سوت هایی در تاریکی. سرفه هایی و پنجره هایی به پایین آمده. شاید حق با آدم های آهنین باشد. که چه گونه هم چون حصارهایی در راه رو ها قد علم می کنند. آیا تو نیز به مرثیه ی ضعیف قطارت. این ضرباهنگ ترسناک و وفادار را. اوژنیو مونتاله/برنده ی نوبل ۱۹۷۵/ترجمه ی فریده مهدوی دامغانی. ترانه جونم من این دفعه به جات آپ کردم.قول می دم آخرین بارم باشه.قربانت.سیاه مشق. پيام هاي ديگران .

siah_mashq.persianblog.ir

چوپان راست گو - کافه کلمه

http://siah_mashq.persianblog.ir/post/91

متولد آبان 63 / فوق لیسانس ادبیات فارسی / متاهل / 09118364550/ گاهی شعر و گاهی گلبازی / همین. و یک نفر که زودتر از من رسید. با اینا زمستونو سر می کنم. و هذا البلد الامین. به شهر خویشتن باز آ. دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد. ديگری و فصل آخرش. باران آبان(وبلاگ قبليم.آخرين عزيزي كه از دست دادم). آخرين كولي سايه فروش(كي كاووس ياكيده). تجدد در شعر فارسي. يادداشت هاي يك مرد خبرنگار(كامران نجف زاده). وازنا(مجله ی الکترونيکی شعر). جن و پری(نشريه ی ادبی). غزل پست مدرن(مهدی موسوی). یادداشت های یک دیوانه.

siah_mashq.persianblog.ir

کافه کلمه

http://siah_mashq.persianblog.ir/post/115

متولد آبان 63 / فوق لیسانس ادبیات فارسی / متاهل / 09118364550/ گاهی شعر و گاهی گلبازی / همین. و یک نفر که زودتر از من رسید. با اینا زمستونو سر می کنم. و هذا البلد الامین. به شهر خویشتن باز آ. دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد. ديگری و فصل آخرش. باران آبان(وبلاگ قبليم.آخرين عزيزي كه از دست دادم). آخرين كولي سايه فروش(كي كاووس ياكيده). تجدد در شعر فارسي. يادداشت هاي يك مرد خبرنگار(كامران نجف زاده). وازنا(مجله ی الکترونيکی شعر). جن و پری(نشريه ی ادبی). غزل پست مدرن(مهدی موسوی). یادداشت های یک دیوانه.

siah_mashq.persianblog.ir

بامداد - کافه کلمه

http://siah_mashq.persianblog.ir/post/113

متولد آبان 63 / فوق لیسانس ادبیات فارسی / متاهل / 09118364550/ گاهی شعر و گاهی گلبازی / همین. و یک نفر که زودتر از من رسید. با اینا زمستونو سر می کنم. و هذا البلد الامین. به شهر خویشتن باز آ. دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد. ديگری و فصل آخرش. باران آبان(وبلاگ قبليم.آخرين عزيزي كه از دست دادم). آخرين كولي سايه فروش(كي كاووس ياكيده). تجدد در شعر فارسي. يادداشت هاي يك مرد خبرنگار(كامران نجف زاده). وازنا(مجله ی الکترونيکی شعر). جن و پری(نشريه ی ادبی). غزل پست مدرن(مهدی موسوی). یادداشت های یک دیوانه.