shademan92.blogfa.com

maryame-man75.blogfa.com

دل نوشته های من برای دخترم مریم - 30

http://www.maryame-man75.blogfa.com/post-32.aspx

دل نوشته های من برای دخترم مریم. بلاخره بعد از چندین بار التماس بابات قبول کرد که یه شب بیایی پیشم.با مادر دوستت رومینا اومدیم دنبالت, اومدی ولی مریم همیشگی نبودی کمی سرد بودی. وقتی که رفتی همه بهم گفتن که تو چقدر عوض شدی. یه روز از سرکار اومدم دایی احمد گفت آقای.همون معلم عکاسیت زنگ زده گفته که یه مهد کودک یه زیر زمین داره و اجاره میده اجارش هم خوبه گفته 300تومن پیش ماهی 60 تومن.گفتم قربونت برم من که پولی ندارم تازه کارمو شروع کردم فعلا هیچ پس اندازی ندارم گفت برو ببین اگه خوب بود من پولشو میدم. گفتم شم...

maryame-man75.blogfa.com

دل نوشته های من برای دخترم مریم - 34

http://www.maryame-man75.blogfa.com/post-36.aspx

دل نوشته های من برای دخترم مریم. خوب حالا کمی به عقب بر میگردیم. تو همون سال 82 متوجه شدم بابات خونه رو اجاره داده شک کردم چطوری بدون اجازه من تونسته اجاره بده. من هیچ مدرکی نداشتم برای همین به همون محضری که رفته بودیم رفتم و با التماس ازش خواستم که یه کپی برابر اصل از وکالتنامه بهم بده بنده خدا هم بهم یه کپی داد. بعد رفتم پیش مستاجره و بهش گفتم که من هم تو این خونه سهمی دارم و باید بهم بگی که تو کدوم بنگاه قولنامه نوشتید. اونهم همه چی رو گفت و آدرس بنگاهو داد. تو هفته بعدش رفتم شکایت کردم.

maryame-man75.blogfa.com

دل نوشته های من برای دخترم مریم - 32

http://www.maryame-man75.blogfa.com/post-34.aspx

دل نوشته های من برای دخترم مریم. من خیلی دستم خالی بود دیدم چاره ای ندارم چن وقت دیگه عیده و من هیچ پولی ندارم برای همین قبول کردم اما به شرط آنکه محمد به هیچ عنوان با من کاری نداشته باشه. هر چی نزدیک به عید میشد مغازه ها شلوغتر میشد و باید ساعت بیشتری تو مغازه میموندیم حاجی گفت خانم.همیشه خانم.با علی میره بازار میخوام اینسری شما با علی برید میخوام ببینم سلیقه شما چجوریه گفتم باشه. عید هم تموم شد شنیده بودم که تو با مادر جون کاشون رفتی من نمیتونم تو رو ببینم. از مغازه رفت بیرون تو پاساژ شروع کرد به داد ز...

maryame-man75.blogfa.com

دل نوشته های من برای دخترم مریم - 47

http://www.maryame-man75.blogfa.com/post-52.aspx

دل نوشته های من برای دخترم مریم. دلم خیلی گرفته از این روزگار غریب اصلا حالم خوب نیس. دلم گریه میخواد دوس دارم این بغض که چند هفتس تو گلومه خالی کنم اما کجا؟ تو دامن کی سرمو بذارمو های های گریه کنم؟ فقط دارم میگم خدا بهم صبر بده. نمیدونم چرا تموم زندگیم با حسرت بوده وقتی کوچیک بودم تو حسرت آغوش پدر که هنوزم باهامه که آخه بغل بابا چه لذتی داره اصلا بابا یعنی چی؟ بعد دوری مادرم بعد دوری جگر گوشم و حالا تو حسرت ندیدن دخترم تو لباس عروسی. خدایا چیکار کنم هر چی به نیمه شعبان نزدیک میشه من حالم منقلب تر میشه.

maryame-man75.blogfa.com

دل نوشته های من برای دخترم مریم - 33

http://www.maryame-man75.blogfa.com/post-35.aspx

دل نوشته های من برای دخترم مریم. دو سه روزی حالم خوب نبود زنگ زدم به بابات التماس کردم که بذازه بیام تو رو بیارم خونه مامانی,بلاخره بعد از چفدر التماس راضی شد. توهمین خیال باش که برای ادامه زندگی بخوام از تو خواهش کنم یکی اون گفت یکی من جرو بحث بالا گرفت گفتم من نیومدم که دعوا کنیم اومدم فقط مریمو با خودم ببرم. تو آماده شده بودی من پاشدم که از خونه بیام بیرون که بابات اومد جلو یه سیلی بهم زد و منو از خونه مادر انداخت بیرون تو شروع کرده بودی به گریه. اینم از دوربین عکاسی که پرید. کار بیمارستانو از اول شهر...

maryame-man75.blogfa.com

دل نوشته های من برای دخترم مریم - 31

http://www.maryame-man75.blogfa.com/post-33.aspx

دل نوشته های من برای دخترم مریم. از امامزاده حسن تا خونه رو پیاده اومدم نمیدونستم چیکار کنم وقتی به خونه رسیدم مامانی گفت چی شده گفتم هیچی دیگه اونجا نمیرم کمی با بچه ها حرفم شده مامانی هم باورش شد و دیگه هیچی نگفت اصلا آرومو قرار نداشتم باید یه کاری میکردم اینطوری نمیشه. یکی دو روز مونده بود به عاشورای حسینی سال82 پاشودم رفتم خونه دایی حسن که با زنش حرف بزنم. وقتی اومدم خونه مامانی گفت علی آقا زنگ زده باهات کار داشته یه زنگ بهش بزن. اصلا باورم نمیشد یعنی حکم اومد قاضی بخاطر مدارکی که داشتم و ثابت کرده ب...

maryame-man75.blogfa.com

دل نوشته های من برای دخترم مریم - 29

http://www.maryame-man75.blogfa.com/post-31.aspx

دل نوشته های من برای دخترم مریم. خدایا چیکار کنم نه سواد آنچنانی دارم نه حرفه ای بلدم نه پول کلانی دارم تا سرمایه کار کنم حالا چه خاکی بریزم تو سرم چجوری قسطامو بدم من تو رو بیمه جهیزیه کرده بودم و خودمم بیمه عمر که ماهانه 19هزار تومان باید پول میدادم و ماهانه 48هزار تومان بابت بهره پول,حالا خودم به کنار اما این قسطها رو چیکار کنم خدایا کمکم کن. فروشگاه تعطیل شد و من بیکار. مرداد 82 بود نه میذاشتن ببینمت نه باهات حرف بزنم. اما چاره ای ندارم من میخوام کار کنم به من ربطی نداره اینفدر بکشه که . ماه اول شد ه...

maryame-man75.blogfa.com

دل نوشته های من برای دخترم مریم - 35

http://www.maryame-man75.blogfa.com/post-37.aspx

دل نوشته های من برای دخترم مریم. سه هفته از کار کردن تو بیمارستان میگذشت تو همین مدت اگه اشتباه نکنم 2 تا فیلمبرداری با محمد پسر فامیلمون که بهم میکس فیلمو یاد داده بود رفتم. اما شاید باور نکنی تو تمام فیلمبرداریهام تو این سالها من پشت دوربین گریه میکردم. یه روز وقتی از بیمارستان اومدم دیدم محمد منتظر منه گفت اعظم من تو آگهی روزنامه یه استودیو رو پیدا کردم بیا بریم برای مصاحبه گفتم باشه. آخر هفته به بابات زنگ زدم اجازه داد که بیام تو رو ببرم.سریع زنگ زدم به مامان رومینا, با اون اومدیم دنبالت. وقتی از سر ...

maryame-man75.blogfa.com

دل نوشته های من برای دخترم مریم - 44

http://www.maryame-man75.blogfa.com/post-49.aspx

دل نوشته های من برای دخترم مریم. اینم چند تا از عکسهای محمد مهدی. نوشته شده در دوشنبه شانزدهم دی ۱۳۹۲ساعت 19:31 توسط مامان مریم. چیزی شبیه زندگی دارم. بعد از سی (یلدا جون). زندگی زیر پوست من. Design by : Night Skin.

maryame-man75.blogfa.com

دل نوشته های من برای دخترم مریم - 28

http://www.maryame-man75.blogfa.com/post-30.aspx

دل نوشته های من برای دخترم مریم. بعد از چند روز از همکارم خواستم تا منو پیش وکیلش ببره و اونم زحمت کشید و با هم رفتیم,قرار داد نوشته شد و قرار بر این شد که اول کار رو انجام بده بعد من به اون پول بدم. حال تو رو از مادر رومینا میپرسیدم نمیتونستم بیام چون مادر همیشه کنارت بود و اصلا حوصله اونو و چرندیاتشو نداشتم. زبونم بند اومده بود نمیدونستم چی بگم فقط گفتم به خدا میسپارمش اون که جای حق. بعد از کمی فکر کردن پیش خودم گفتم نه بابا این از اون حرفای خاله زنکه و به خودم دلداری دادم. گفت بهترین دوربین عکاسی و فی...