shaso00osa.blogfa.com

gh69.blogfa.com

...یکی بود ، یکی نبود

http://www.gh69.blogfa.com/9004.aspx

یکی بود ، یکی نبود. تلوزیون رو روشن کردم، چه برنامه ای بود نمی دونم ولی خانومی داشت می گفت : بالاخره به سزای اعمالش باید می رسید. اما اگه زودتر پیگیری می کردن شاید میشد جلو این فاجعه رو زودتر گرفت. کنجکاو شدم ببینم قضیه چیه؟ بعد یه چند صحنه از دادگاه پسری رو نشون داد. دست و پا شکسته گیرم اومد که انگار دختری با دو پسر دوست بوده و دو پسر سر دختر دعواشون میشه و یکی، دیگری رو میکشه. پسری که مرتکب قتل شده بود گفت : حرفی برای گفتن ندارم فقط امیدوارم خانواده مقتول بتونن من رو ببخشن. بعد مصاحبه با مردم پخش شد:.

gh69.blogfa.com

...یکی بود ، یکی نبود

http://www.gh69.blogfa.com/9001.aspx

یکی بود ، یکی نبود. 1 2 3 قصه شروع شد! این رو از خودت بپرس : هدف از آفرینش من چی بود؟ آقا سادش میشه برای چی آفریده شدی؟ واضح ترش این که رسالتت رو درک کردی؟ اصن به این که رو دوش همه ما آدما رسالتی گذاشته شده اعتقاد داری جانم؟ اگه داری که هیچ بشین بهش فک کن. اگه نداری معتقد شو بعد بشین بهش فک کن! پی نوشت ۱: فردریش نیچه :. با رنج عمیق درونی آدمی از دیگران جدا می شود و والا می شود. انسان های آزاده دل شکسته و پر غرور خود را پنهان می کنند. پی نوشت ۲: اگه نخندیم چی کار کنیم؟ همیشه یکی بوده ، یکی نبوده!

gh69.blogfa.com

...یکی بود ، یکی نبود - ...

http://www.gh69.blogfa.com/post-76.aspx

یکی بود ، یکی نبود. ساعت 3 صبح بود. خوابم نمی برد. نمی شد چراغ روشن کنم و کتاب بخونم. حوصله عواقبش رو نداشتم. تنها راه نجات فکر بود. مسخرست اما ذهنم خالیه خالی بود. هر چی سعی کردم هجوم افکار رو درش وارد کنم فایده نداشت. ذهنم دلش فکر کردن نمی خواست. به سرم زد امتحان کنم ببینم کسی بیداره؟ اس ام زدم به بابا مجید : من امشب شب زنده داره جاهلم. بعد چشم دوختم به صفحه گوشی تا جواب بده. 15 دقیقه ای گذشت و جوابی نیومد. طاق باز خوبیدم و دوباره سعی کردم فکر کنم. دمت گرم ،شد. تونستم. گوره بابای خاطره. نه. میز؟

gh69.blogfa.com

...یکی بود ، یکی نبود - از رنجی که می بریم!

http://www.gh69.blogfa.com/post-81.aspx

یکی بود ، یکی نبود. از رنجی که می بریم! هر چی بیشتر میگردم، کمتر به عدالت می رسم. کمتر نه. شاید دیگه اصلا. چه تو زندگی آدما و چه . واسه همینه که شاکیم. نفرستم پی حکمت که. نخیر جانم. بنظرم اگه قرار بود نفهمم و هرچی نافهمیده بود رو زد پا حکمت میخوام شجاع باشم بگم : اومدنمون احمقانست. یه مشت نفهم اومدیم که نفهمیم و بیخودی زندگی کنیم و بعدش خداحافظ. اصلن میشه گفت زندگی؟ دیگه واسه چی عقل داریم؟ میگی رنج آدم به قدره کفرشه؟ باشه قبول ما کافر. ما داغون. ما بد. دیگه چرا بچه ها؟ میگی اونا تاوان اشتباه پدر و مادرن؟

gh69.blogfa.com

...یکی بود ، یکی نبود

http://www.gh69.blogfa.com/8911.aspx

یکی بود ، یکی نبود. لازم است گاهی از خانه بیرون بیایی و خوب فکر کنی ببینی باز هم میخواهی به آن خانه برگردی یا نه؟ لازم است گاهی از مسجد، کلیسا بیرون بیایی و ببینی پشت سر اعتقادت چه می بینی ترس یا حقیقت؟ لازم است گاهی از ساختمان اداره بیرون بیایی، فکر کنی که چهقدر شبیه آرزوهای نوجوانیت است؟ لازم است گاهی درختی، گلی را آب بدهی، حیوانی را نوازش کنی، غذا بدهی ببینی هنوز از طبیعت چیزی در وجودت هست یا نه؟ لازم است گاهی بخشی از حقوقت را بدهی به یک انسان محتاج تا ببینی در تقسیم عشق در نهایت تو برنده ای یا بازنده؟

gh69.blogfa.com

...یکی بود ، یکی نبود -

http://www.gh69.blogfa.com/post-75.aspx

یکی بود ، یکی نبود. من کار خودم را می کنم. پن: وقتی درک نمی کنی، وقتی نباید خیلی چیزارو بدونی، سکوت می کنم و تو بیشتر ناراحت میشی. خسته شدم از سوال و توقع و سکوت. نوشته شده در یکشنبه نوزدهم دی ۱۳۸۹ساعت 15:3 توسط سمیرا. همیشه یکی بوده ، یکی نبوده! خیلی وقت ها هم خود آدم بوده ، خیلی وقت ها هم نبوده! کلا قصه همیشه همینه : یکی بود ، یکی نبود ، یکی هست ، یکی نیست! ساده با تو حرف می زنم. تا جایی که می توانم. جمله ها و نکته ها. یادداشتهای یک نفر پنجم.

gh69.blogfa.com

...یکی بود ، یکی نبود - دلیل بودن تو...

http://www.gh69.blogfa.com/post-74.aspx

یکی بود ، یکی نبود. هر کسی دوتاست .و خدا یکی بود .و یکی چگونه می توانست باشد؟ و با نبودن چگونه توانستن بود؟ خدا بود و با او عدم بود. و عدم گوش نداشت. حرف هایی است برای گفتن که اگر. گوشی نبود ، نمی گوییم. و حرفهایی است برای نگفتن. حرف های خوب و بزرگ و. و ارزش عمیق هر کسی به اندازه. ی حرف هایی است که برای نگفتن دارد. نگفتن حرف های بسیار داشت. درونش از آنها سرشار بود. و عدم چگونه می توانست. و خدا بود و عدم. جز خدا هیچ نبود. در نبودن ، نتوانستن. با نبودن نتوان بودن. و خدا تنها بود. هر کسی گمشده ای دارد.

gh69.blogfa.com

...یکی بود ، یکی نبود

http://www.gh69.blogfa.com/8910.aspx

یکی بود ، یکی نبود. ساعت 3 صبح بود. خوابم نمی برد. نمی شد چراغ روشن کنم و کتاب بخونم. حوصله عواقبش رو نداشتم. تنها راه نجات فکر بود. مسخرست اما ذهنم خالیه خالی بود. هر چی سعی کردم هجوم افکار رو درش وارد کنم فایده نداشت. ذهنم دلش فکر کردن نمی خواست. به سرم زد امتحان کنم ببینم کسی بیداره؟ اس ام زدم به بابا مجید : من امشب شب زنده داره جاهلم. بعد چشم دوختم به صفحه گوشی تا جواب بده. 15 دقیقه ای گذشت و جوابی نیومد. طاق باز خوبیدم و دوباره سعی کردم فکر کنم. دمت گرم ،شد. تونستم. گوره بابای خاطره. نه. میز؟ کلا قص...

gh69.blogfa.com

...یکی بود ، یکی نبود - رهایی سلام....

http://www.gh69.blogfa.com/post-80.aspx

یکی بود ، یکی نبود. بیشتر از اون چیزی که فکرش رو می کردم فکر کردم. اگر نوار زندگیمو برمیگردوندی فقط یه چیز میدیدی:خلا فکر. وقتی باید رها کنی، گیر میکنی و فرو میری. بیشتر و بیشتر. همه ی زندگیتو این فکر تحت شعاع قرار میده که: یعنی چی؟ چی شد که اینجوری شد؟ تصمیم میگیری تغییر بدی: موقعیت، فکر، رفتار، دیگران، نظرشون. با خودت هم می گی که تغییر جزئی از زندگیه. بعد شک! میکنی که مگه میدونی زندگی چیه که بدونی چی جزئی از اونه؟ به همین خاطره که از تغییرا جوابی نمیگیری. شک! آخرش دو دستت رو میگیری بالا و میگی: تسلیم!