sheklakayeman.blogfa.com

1tazehvared.blogfa.com

می نویسم ؛ تو بخون - مقصـــــــــــر

http://www.1tazehvared.blogfa.com/post-76.aspx

می نویسم تو بخون. مینویسم نوشته هایم را تا کم کنم بار شانه هایم را با کلمات. امروز روی سنگ سردت ،. چشمامو بستم و تن داغمو قربانیت کردم . تو اومدیو و در. میلرزیدم و گریه میکردم . صورتم غرق اشک بود . تو محکم تر منو تو آغوشت می. میلرزیدم . تقصیر من نیست. تقصیر توام نیست . میگن گناه سرنوشت که. بذارم به حساب سرما و توام به آغوش کشیدنت رو بذاری به حساب بودنت هنوزت در. آره تقصیر ما نیست، که تو تنت سرد شده و من سرگردان گرمای وجودتم . نوشته شده در شنبه ۱۴ آبان۱۳۹۰ساعت 18:23 PM. ღღ شکلکای خودم ღღ. دل خستگی نوشت ها.

1tazehvared.blogfa.com

می نویسم ؛ تو بخون

http://www.1tazehvared.blogfa.com/9005.aspx

می نویسم تو بخون. مینویسم نوشته هایم را تا کم کنم بار شانه هایم را با کلمات. با دست هایی که دیگر دلخوش به النگو هایی نیست. که زرق و برقش شخصیتم باشد. من زنم . و به همان اندازه از هوا سهم میبرم که ریه های تو. درد آور است من آزاد نباشم که تو به گناه نیفتی. قوس های بدنم به چشم هایت بیشتر از تفکرم می آیند. دردم می آید باید لباسم را با میزان ایمان شما تنظیم کنم. دردم می آید ژست روشنفکریت تنها برای دختران غریبه است. به خواهر و مادرت که میرسی قیصر می شوی. دردم می آید در تختخواب با تمام عقیده هایم موافقی. دردم م...

1tazehvared.blogfa.com

می نویسم ؛ تو بخون - هذیونِ شبانه

http://www.1tazehvared.blogfa.com/post-75.aspx

می نویسم تو بخون. مینویسم نوشته هایم را تا کم کنم بار شانه هایم را با کلمات. خیلی نزدیک بهم، خیلی هم شبیه بهم، نمی دونم شاید جایی دیدمش، نگاهش، لبخندش، موهاش، منو یاد کسی میندازه اما نمیدونم کی؟ هر چی عمیق تر نگاه میکردم، بیشتر به حقیقت پی می بردم. این آینه ی غبار گرفته بود که سال ها همدم من شده بود! نوشته شده در شنبه ۳۰ مهر۱۳۹۰ساعت 22:54 PM. آسمان آبی، شهر آرام، درختان استوار و سبز، روزها در گذر از آرامش و دخترک مست از تنهایی سکوت با چشمانی خیس از نم باران در زیر آسمان بارانی ناپدید شد . دل خستگی نوشت ها.

1tazehvared.blogfa.com

می نویسم ؛ تو بخون

http://www.1tazehvared.blogfa.com/8911.aspx

می نویسم تو بخون. مینویسم نوشته هایم را تا کم کنم بار شانه هایم را با کلمات. از این شمال به اون شمال. آنقدر خسته ایم که نگو و نپرس ، هی! از اون جایی که کلاسام این هفته شروع میشن و 5 شنبه قرار بود برنامه هفتگیمونو بذارن تو سایت تا سایت باز شود دیده شود بلکه پسندیده شود . منم مثله بقیه رفتم تا برناممو ببینم که دیدم برنامه ای نیست . زنگیدیم آموزش و بعد از کلی معطلی کاشفشون به عمل اومد که نامه ی منو گم کردن. یه وقت فکر نکنی گفتن که ما گم کردیما ، نه! چطور کپیه نامم دسته خودم هست ، اون وقت اصلش نیست؟ چرا اینج...

1tazehvared.blogfa.com

می نویسم ؛ تو بخون - نوستال کودکی

http://www.1tazehvared.blogfa.com/post-80.aspx

می نویسم تو بخون. مینویسم نوشته هایم را تا کم کنم بار شانه هایم را با کلمات. حالا دیگه خیلی وقته حنای من رفته تو انباری و منم خیلی وقته بزرگ شدم اما. کاش میشد هنوزم با بازی کردن با حنا مثه اون موقع ها خوشحال شد و هم خندید. نوشته شده در سه شنبه ۱۵ آذر۱۳۹۰ساعت 1:41 AM. آسمان آبی، شهر آرام، درختان استوار و سبز، روزها در گذر از آرامش و دخترک مست از تنهایی سکوت با چشمانی خیس از نم باران در زیر آسمان بارانی ناپدید شد . ღღ شکلکای خودم ღღ. باشگاه مهندسان ايران - مهندسی معماری. دل خستگی نوشت ها. روزانه ی من (محسن).

1tazehvared.blogfa.com

می نویسم ؛ تو بخون

http://www.1tazehvared.blogfa.com/8909.aspx

می نویسم تو بخون. مینویسم نوشته هایم را تا کم کنم بار شانه هایم را با کلمات. چقدر دلمان گرفته ، چقدر علاف و بیکار شدیم . خوابمان هم که از تنظیم افتاده و گویا جغد شده ایم .شب ها ساعت 12 که تشریفمان را برای خواب می بریم ساعت 4-5( ا ی.ا م) می کپیم تا 2( پی.ا م) که بیدار شویم. البته بگوییم که شب ها که ما بسی مطالعه و تفحص اندر احوالات ادبیات ایرانی خویش داریم و به امید حق بوف کور را تمام می کنیم والی آخر . رسیدیم به اصل مطلب به به امشب هندونه. همشون می گن که یلدا ست. روت نمی شه بگی نه؟ این هفته ی تهران: شروع...

1tazehvared.blogfa.com

می نویسم ؛ تو بخون - چو میگذرد غمی نیست ...

http://www.1tazehvared.blogfa.com/post-77.aspx

می نویسم تو بخون. مینویسم نوشته هایم را تا کم کنم بار شانه هایم را با کلمات. چو میگذرد غمی نیست . نمیدونم این چند وقته چه مرگمه . اکثر روزا که معمولی میگذرن اما بعضی روزا هست تو زندگی آدما که بهشون خوش میگذره، خوشن و کلی انرژی مثبت میگیرن و این انرژی اینقدر زیاده که حتی خستگی اون روزم حالیشون نمیشه . اما واسه من فردای اون روز یه روز کاملا دپیه . نمی دونم چرا فردای یه همچین روز خوبم باید اینقدر دپ بشم . انگار خودت به خودت حسودیت شه، بخوای اذیتش کنی . :) ). نوشته شده در یکشنبه ۸ آبان۱۳۹۰ساعت 19:42 PM.

1tazehvared.blogfa.com

می نویسم ؛ تو بخون

http://www.1tazehvared.blogfa.com/9006.aspx

می نویسم تو بخون. مینویسم نوشته هایم را تا کم کنم بار شانه هایم را با کلمات. با فندوقی نشستیم داریم اسمارتیز میخوریم، براش اسمارتیزا رو ریختم تو بشقاب که با خیاله راحت رنگاشو انتخاب کنه. بهش خیره شدم به اون دستای کوچولوی توپولیش که چه جوری تند تند اسمارتیزا رو برمیداره و میخوره. من خیلی آروم آروم میخورم و رنگای زرد و سبزشو برمیدارم که خیالش راحت باشه با رنگای مورد علاقش کاری ندارم. با تکون تکون دستای فندوقی تموم اون خاطرات محو و صورت نازش جاشو گرفتن. میگه: خوشگل شدم؟ جواب قطعی کنکور نیومده هنوز! پسری از ...

1tazehvared.blogfa.com

می نویسم ؛ تو بخون

http://www.1tazehvared.blogfa.com/8912.aspx

می نویسم تو بخون. مینویسم نوشته هایم را تا کم کنم بار شانه هایم را با کلمات. از اونجایی که ما معماری خواندیم و می خوانیم وخواهیم خواند والی آخر. (حتما می گویید الان میگه قصد ازدواج هم ندارم. نه خیر نقل این حرفا نیست .) داشتیم می گفتیم که خلاصه ما با هر جور پلان و نقشه و ساختمانی سر و کار داشتیم و ازش سردر آوردیم به جز خونه ی خودمون . الماجرا که هر قسمت از خونه ها همان طور که خیلی واضحه استفاه های مشخصی دارد مثل : آشپزخانه ، حمام ، اتاق خواب ، دس به آب و . جی افش می زنگه اتاق من ایضا بی اف. نوشته شده در چ...