taumaut.blogfa.com

louknat.blogfa.com

لکنت

http://louknat.blogfa.com/8908.aspx

پلک فرو بستی و دوباره شمردی. فرصت پنهان شدن نبود تو بردی. من که به پیروزی تو غبطه نخوردم. چون که شکستم چرا دریغ نخوردی؟ دست تو را با سکوت و بغض گرفتم. دست مرا با غرور و خنده فشردی. این همه قصه تو بود که یک عمر. از همه دل بردی و دلی نسپردی. خاطره ها رفته اند خاطره من. پس تو چرا مثل خاطرات نمردی. نوشته شده در یکشنبه دوم آبان ۱۳۸۹ساعت توسط فاطمه. زاهد بودم، ترانه گویم کردی. سر حلقه بزم و باده جو.یم کردی. سجاده نشین با وقاری بودم. بازیچه کودکان کویم کردی. تا دیار یار راهی نیست. کلبه کوچیک قلب من.

louknat.blogfa.com

لکنت

http://louknat.blogfa.com/8706.aspx

آن دم که با تو ام! ای آنکه زنده از نفس توست جان من. آن دم که با توام، همه عالم ازان من. آن دم که با توام، پ رم از شعر و از شراب. میریزد آبشار غزل از زبان من. آن دم که با توام، سبکم مثل ابرها. سیمرغ کی رسد به بلندآسمان من. بنگر طلوع خندهی خورشید بر لبم. زان روشنی که کاشتی ای باغبان من! با تو سخن ز مهر تو گفتن چه حاجت است؟ خود خواندهای به گوش من این، مهربان من. نوشته شده در شنبه بیست و سوم شهریور ۱۳۸۷ساعت توسط فاطمه. زاهد بودم، ترانه گویم کردی. سر حلقه بزم و باده جو.یم کردی. سجاده نشین با وقاری بودم.

louknat.blogfa.com

لکنت

http://louknat.blogfa.com/8904.aspx

معنی بخشیدن یک دل به یک لبخند چیست؟ من پشیمانم بگو تاوان آن سوگند چیست؟ گاه اگر از دوست پیغامی نیاید بهتر است. داستانهایی که مردم از تو میگویند چیست؟ خود قضاوت کن اگر درمان دردم عشق توست. این سرآشفته و این قلب ناخرسند چیست؟ چند روز از عمر گلهای بهاری مانده است. ارزش جانکندن گلها در این یک چند چیست؟ از تو هم دل کندم و دیگر نپرسیدم ز خویش. چارة معشوق اگر عاشق از او دل کند چیست؟ عشق، نفرت، شوق، بیزاری، تمنا یا گریز. حاصل آغوش گرم آتش و اسفند چیست؟ نوشته شده در چهارشنبه بیست و سوم تیر ۱۳۸۹ساعت توسط فاطمه.

louknat.blogfa.com

لکنت - آن دم که با تو ام...!

http://louknat.blogfa.com/post-19.aspx

آن دم که با تو ام! ای آنکه زنده از نفس توست جان من. آن دم که با توام، همه عالم ازان من. آن دم که با توام، پ رم از شعر و از شراب. میریزد آبشار غزل از زبان من. آن دم که با توام، سبکم مثل ابرها. سیمرغ کی رسد به بلندآسمان من. بنگر طلوع خندهی خورشید بر لبم. زان روشنی که کاشتی ای باغبان من! با تو سخن ز مهر تو گفتن چه حاجت است؟ خود خواندهای به گوش من این، مهربان من. نوشته شده در شنبه بیست و سوم شهریور ۱۳۸۷ساعت توسط فاطمه. زاهد بودم، ترانه گویم کردی. سر حلقه بزم و باده جو.یم کردی. سجاده نشین با وقاری بودم.

louknat.blogfa.com

لکنت

http://louknat.blogfa.com/8912.aspx

وطنم ای شکوه پابرجا. در دل التهاب دورانها. ایستادی بر جنگ رودررو. خنجر از پشت می زند دشمن. گویی از ما در نهان بر ما. وطنم پشت حیله را بشکن. رگت امروز تشنه عشق است. دل رنجیده خون نمی خواهد. دل تو تا ابد برای تپش. غیرعشق و جنون نمی خواهد. شرم بر من اگر حریم تو. پیش چشمان من شکسته شود. وای بر من اگر نبینم چشم. رو به رویای عشق بسته شود. از تب سرد موجهای خزر. تا خلیجی که فارس بوده و هست. می شود با تو دل به دریا زد. می شود با تو دل به دنیا بست. نوشته شده در جمعه سیزدهم اسفند ۱۳۸۹ساعت توسط فاطمه.

louknat.blogfa.com

لکنت

http://louknat.blogfa.com/8712.aspx

یا از خیالم دست بردار ای غریبه. یا در سکوتم پای مگذار ای غریبه. من هم غریبم مثل تو من را در این راه. تنها به دست جاده مسپار ای غریبه. از آبی چشم تو دل کندن چه سخت است. آری نگاهت را نگه دار ای غریبه. شعر تو را یکبار دیگر میسراسم. شاید که باشد آخرین بار ای غریبه. نوشته شده در چهارشنبه چهاردهم اسفند ۱۳۸۷ساعت توسط فاطمه. زاهد بودم، ترانه گویم کردی. سر حلقه بزم و باده جو.یم کردی. سجاده نشین با وقاری بودم. بازیچه کودکان کویم کردی. تا دیار یار راهی نیست. علی لهراسبي بهترين خواننده ي نسل جوان. کلبه کوچیک قلب من.

louknat.blogfa.com

لکنت -

http://louknat.blogfa.com/post-22.aspx

این طرف مشتی صدف، آنجا کمی گ ل ریخته. موج، ماهی های عاشق را به ساحل ریخته. بعد از این در جام ما تصویر ابر تیره ایست. بعد از این در جام دریا ماه کامل ریخته. مرگ حق دارد که از ما روی برگردانده است. زندگی در کام ما زهر هلاهل ریخته. هرچه دام افکندم آهوها گریزان تر شدند! حال، صدها دام دیگر در مقابل ریخته. هیچ راهی جز به دام افتادن صیاد نیست. هرکجا پا می گذارم دامنی دل ریخته. عارفی از نیمه ی راه تحیر بازگشت. گفت: خون عاشقان منزل به منزل ریخته. نوشته شده در چهارشنبه بیست و یکم مرداد ۱۳۸۸ساعت توسط فاطمه.

louknat.blogfa.com

لکنت - خاطره...

http://louknat.blogfa.com/post-26.aspx

پلک فرو بستی و دوباره شمردی. فرصت پنهان شدن نبود تو بردی. من که به پیروزی تو غبطه نخوردم. چون که شکستم چرا دریغ نخوردی؟ دست تو را با سکوت و بغض گرفتم. دست مرا با غرور و خنده فشردی. این همه قصه تو بود که یک عمر. از همه دل بردی و دلی نسپردی. خاطره ها رفته اند خاطره من. پس تو چرا مثل خاطرات نمردی. نوشته شده در یکشنبه دوم آبان ۱۳۸۹ساعت توسط فاطمه. زاهد بودم، ترانه گویم کردی. سر حلقه بزم و باده جو.یم کردی. سجاده نشین با وقاری بودم. بازیچه کودکان کویم کردی. تا دیار یار راهی نیست. کلبه کوچیک قلب من.

louknat.blogfa.com

لکنت - تب و تاب عشق

http://louknat.blogfa.com/post-18.aspx

تب و تاب عشق. به نسیمی همه راه به هم می ریزد. کی دل سنگ تو را آه به هم می ریزد. سنگ در برکه می اندازم و می پندارم. با همین سنگ زدن ، ماه به هم می ریزد. عشق بر شانه هم چیدن چندین سنگ است. گاه می ماند و نا گاه به هم می ریزد. انچه را عقل به یک عمر به دست آورده است. دل به یک لحظه کوتاه به هم می ریزد. آه یک روز همین آه تو را می گیرد. گاه یک کوه به یک کاه به هم می ریزد. نوشته شده در چهارشنبه بیست و ششم تیر ۱۳۸۷ساعت توسط فاطمه. زاهد بودم، ترانه گویم کردی. سر حلقه بزم و باده جو.یم کردی. سجاده نشین با وقاری بودم.

louknat.blogfa.com

لکنت

http://louknat.blogfa.com/8811.aspx

هم از سکوت گریزان، هم از صدا بیزار. زمین از آمدن برف تازه خشنود است. من از شلوغی بسیار ردپا بیزار. ریه هایم شد ار هوا لبریز. ریه هایم شد از هوا بیزار. اگر چه می گذریم ار کنار هم آرام. شما ز من متنفر، من از شما بیزار. به مسجد آمدم و نا امید برگشتم. دل از مشاهده تلخی ریا بیزار. صدای قاری و گلدسته های پژمرده. اذان مرده و دل های از خدا بیزار. به خانه ام بروم؟ خانه از سکوت پر است. سکوت می کند از زندگی مرا بیزار. تمام خانه سکوت و تمام شهر صداست! از این سکوت گریزان، از آن صدا بیزار. زاهد بودم، ترانه گویم کردی.