tootidiet.blogfa.com

sally-days.blogfa.com

Sally Days - 10

http://www.sally-days.blogfa.com/post-11.aspx

دیروز بعد از ظهر نمیدونم چم شده بود. همش میل به خوردن داشتم و البته این میل رو بیپاسخ نذاشتم و تا مرز ترکیدن خوردم و خوردم. آخرین موردش هم ساعت ۱۱ شب بود که دوتا نون تست رو با پنیر زیاد ساندویچ کردم و خوردم. پرخوری و عذاب وجدان رسمن داشت خفهم میکرد. تصمیم گرفتم دیگه امروز اعلام وزن نکنم. صب فقط جهت دیدن دسته گلی که به آب دادم روی ترازو رفتم و فک میکنین چی دیدم. وزنم شده بود ۵۸.۹۰۰. داشتم شاخ درمیاوردم. زودی رفتم وبلاگ شانون و وزنم رو اعلام کردم :دی البته گفتم ۵۹. صبونه: ۴ قاشق ماست. بعد از ۸ چیزی نخوردم.

elizabetmankan.blogfa.com

...×رویاهای دست نیافتنی الیزابت×...

http://www.elizabetmankan.blogfa.com/8909.aspx

رویاهای دست نیافتنی الیزابت . صبحانه:یک کف دست سنگک یک قوطی کبریت پنیر یک خرما چای. میان وعده:یک ورق کالباس یک قاشق برنج یک قطعه گوشت دوعدد خرما. بیخیالش ۱۰۰کالری از ناهار وشام کم میکنم). ناهار:نرگسی با یک عدد تخم مرغ. عصرانه:یک لیوان ونصفی شیرکاکائو شیرین دوعدد خرما. شام:یک کاسه بورانی اسفناج یک عدد ته دیگ دوسه قاشق خورشت سبزی وفسنجان(نذری از خانه همسایه اوردن مجبورم کردند بخورم). تصمیم قطعی ام را گرفتم که تا ۶۰پیش بروم ودرجا نزنم.هرطور شده. اگر برسم شاید برای خودم چیزی تحفه ای گرفتم. هم سن من است اخر/.

sally-days.blogfa.com

Sally Days - 11

http://www.sally-days.blogfa.com/post-13.aspx

عبارت کارد بخوره به شیکمت رو شنیدین؟ اونو شاعر در وصف حال دیروز من گفته بود. امروزم بس که کم خوردم معدهم چسبیده به ستون فقراتم.ولی چارهای نیس باید جبران کنم. فک کنم تا سهشنبه هیچ گزارشی از خورد و خوراکم ندم. تا ببینیم سهشنبه چی میشه. ای خدا من بیعقلی کردم زیاد خوردم ولی تو به بزرگی خودت ببخش این وزن ما رو نبر بالا پلییییز. نوشته شده در جمعه بیست و ششم آذر ۱۳۸۹ساعت 20:48 توسط Sally. بیست و سه سالمه. روزانههامو اینجا مینویسم رژیم و این صوبتا. به حول و قوهی الهی میخوام برسم به ۵۵. شانون در راه زیبایی.

sally-days.blogfa.com

Sally Days - 2

http://www.sally-days.blogfa.com/post-3.aspx

امروز روزی بود که من از اوج هزارپایی خوشحالی رفتم به عمق منفی هزارپایی بدبختی و بیچارگی و بعد دوباره صعود کردم به قلههای خوشبختی.چنین آدم غیرمتعادلی هستم من! الان از این روز شلوغپلوغ یه اتاق درب و داغون و درهمریخته باقی مونده با کلی کار انجام نشده و یه دختر خیلی شاد و خندان ولی با چشمهای قرمز و پفکرده از شدت گریههای ظهر و عصر. امروز نه تنها به کارام نرسیدم رژیم رو هم بیخیال شدم.بدجور بیخیال شدم.الان مثال میزنم که مساله کاملن تفهمیم بشه:. صبونه: املت نون روغنی چایی قند کوچولو یه تیکه کاکائوی تلخ.

elizabetmankan.blogfa.com

...×رویاهای دست نیافتنی الیزابت×... - پل دوم...

http://www.elizabetmankan.blogfa.com/post-3.aspx

رویاهای دست نیافتنی الیزابت . صبح جمعه پاييزي در راه باشد و درس به همراهش نباشد؟ اخر من نمي دانم اين تنبل كاري هايم تا كي ميخواهد ادامه پيدا كند؟ نخير اين بهانه هاي الكي. از زير كار در رفتن هايم. اي بسوزد دلكم كه بد منحرف است. يعني مدام فكرش اينور انور مي چرخد. مثلا من بهتر ميدانم در اشپزخانه مان الان چه مي گذرد. اميدوارم امروز هم روز پركار رژيمي خوبي باشد برايم. وای ممنون عزیزان امروز که تا حال خوب بوده وخوب گذشته ولی بعدش را نمی دانم. امیدوارم تا پل صدم همین طور پیش بروم. خدایا تو کمکم باش.

elizabetmankan.blogfa.com

...×رویاهای دست نیافتنی الیزابت×... - پل هشتم...

http://www.elizabetmankan.blogfa.com/post-9.aspx

رویاهای دست نیافتنی الیزابت . احساس میکنم دیروز کمی زیاد خوردم که امروز وزنم ۶۴بود به جای ۶۲که قولش را داده بودم. اخر من که طبق رژیم کوفتی عمل کردم. شاید هم زیاد از حد خودم را وزن می کنم یا به قول معروف می کشم. دیشب سردرد وحشتناکی داشتم که حتی با دوستم بد طوری صحبت میکردم .طفلک از دستم ناراحت شد. زی زی جان بیا بگو من به کدام بچه ها سر بزنم هرچه در وبلاگت مینویسم چیزی نمیگویی. خدا کند بچه ها دعا کنید تا شنبه لااقل گند به بارنیاورم. ادبیاتم هم که زاقارت شده است خداراشکر. بروم تا بیشتر چرند نگفتم.

elizabetmankan.blogfa.com

...×رویاهای دست نیافتنی الیزابت×... - پل چهارم...

http://www.elizabetmankan.blogfa.com/post-5.aspx

رویاهای دست نیافتنی الیزابت . روزشمار سه شنبه برایم اغاز شده است.زی زی جان مهربان هم بهم گفت به بچه ها سر بزنم وتا الان مشغول بودم.خیلی دوست دارم صبح سه شنبه ۵۰۰/۶۱ باشم. وای خدای من یعنی میشود؟ میشود به ۶۰نزدیک شوم؟ داشتم امروز به این فکر میکردم که زمانی ارزویم بود که از ۶۵پایین بیایم واینقدر با این عدد کلنجار رفتم که بالاخره شرش کم شد. خدا کند زودتر دهه عوض کنم. صبحانه:یک قاشق خامه یک قاشق عسل یک کف دست ونصفی نان لواش. ناهار:۶قاشق برنج ۴قاشق خورشت سبزی یک قطعه گوشت. Imma be rocking that body.

elizabetmankan.blogfa.com

...×رویاهای دست نیافتنی الیزابت×... - پل پنجم...

http://www.elizabetmankan.blogfa.com/post-6.aspx

رویاهای دست نیافتنی الیزابت . مثلا روز شمار سه شنبه مان بود و دل خوش خوشکمان./؟ اری گند زدیم به حد اعلا! باز هم میخواستیم قید ومید بزنیم و شیطانک این بار خوب خودش را نشان داد جلویمان ولی ما زرنگ تر بودیم و گولش را نخوردیم.امروز صبح بود که نظرم برگشت وگفتم با اشتیاق ادامه می دهم.دوستانم را تنها نمی زارم.رفیق نیمه راه نمیشوم و اری. برادرم بدجوری سربه سرم می گذارد و اذیتم می کند.من هم جوابی ندارم به اوبدهم و اوهم بدتر اذیت می کند. می گوید غذاها را در کمدم قایم می کنم. وای خدایا ممنونم.از فردا با ۱۰۰۰هستم.

elizabetmankan.blogfa.com

...×رویاهای دست نیافتنی الیزابت×... - پل هفتم...

http://www.elizabetmankan.blogfa.com/post-8.aspx

رویاهای دست نیافتنی الیزابت . خدارو شکر پل هفتم ما به خیر و خوشی دارد می گذرد و وزن کاذبمان رو به پایین امدن است. پایه کالریم را ۱۲۰۰گذاشتم ودوروز در هفته ۱۴۰۰. دیگر اگر با این کالری در جا بزنم باید خودم را قاب کنم بزنم سر در مطب خانم دلوریان انقدر که شایستگی و بالندگی رژیم ولاغری را دارم. ولی خارج از شوخی رژیم خوبیست و کمتر احساس گرسنگی می کنم. از قضا که اسلیم لستی هم شدم به قول جسیکا و ان را باشیر میخورم. چون مزه اش با اب خیلی بد است. احتمال میدهم تا جمعه به ۶۲برسم .خدا کند. ناهار:يك عدد تن ماهي.