tamaasha.blogfa.com
تماشا - گذشتهی یک جدایی
http://www.tamaasha.blogfa.com/post-191.aspx
سه شنبه هجدهم تیر 1392. یک دقیقهی او ل. با سمیر دست نمیدهد. شاید از دیدن واقعیت رنج میکشد. بادلیل و بیدلیل. رابطهی دو مرد داستان زیرپوستی است. یکی دلبری میکند، یکی دلداری. سمیر به ظن خودش عاشقی میکند، احمد دوستی. و عشق انسانی بیش از آنکه هنر دلبری باشد، هنر دلداری است.* با همین حال، احمد به همین خوشیهای اندک، بازی با بچ هها. و دیدن دوستان قدیمی، خوش است. شاید به گذشته. هم یک روایت است. روایتی نزدیک به حقیقت زندگی هر کدام ما. پن: دوست داشتید * را از اینجا. بخوانید و این مطلب گذشته یا روایت یک جدایی دیگر.
faslejadid.blogfa.com
فــــــصــــل جـــدیــــــــد
http://www.faslejadid.blogfa.com/8508.aspx
برای افسانه به پاس حضورش. حتي ماهي هاي آدمهايي كه فكر ميكنند دريا هستد. وماهي بنفش كوچك تو مرده اند،. همان كه زنده بودنش متعجبت كرده بود! آدمهايي كه خوبند اما نشانهاي بدي براي من و تو مي فرستند. من همان ماهي كوچك بنفش تو مي شوم و تو. اگر دلت خواست.ماهي تنهاي. يا ميتوانيم جايمان را عوض كنيم. آخر من بيشتر تنهايم. و البته که تو. با هم مي مانيم هر روز. خانه ي كوچك كه يادت نرفته! دريا مي خواهيم چه كار. كه چقدردلمان را از امواج بي رحم و سهمگينشان. من وتو زير همين بركه ي كوچك كه هرروز به آفتاب سلام ميكنيم.
faslejadid.blogfa.com
فــــــصــــل جـــدیــــــــد -
http://www.faslejadid.blogfa.com/post-74.aspx
بدون نفس كه باشم. نوشته شده در 14 Feb 2007. ساعت 0 توسط بریدا. برای تقویم بی بهارمن. من تورا به خاطر سپردم. به گذران لحظه های سرد. هنوز به انتظار نشسته ام. به امید ظهوراین بهار. همانی است که من. ظهورش را مدیون توست. خیلی هم بد نیست. قالب های نایت اسکین.
tamaasha.blogfa.com
تماشا - هر آدمی سنگی است بر گور پدر خويش
http://www.tamaasha.blogfa.com/post-174.aspx
هر آدمی سنگی است بر گور پدر خويش. شنبه هجدهم شهریور ۱۳۹۱. قرآن را توي جلد كهنه اش گذاشتم و پا شدم و :. بد هوايی است. می ترسم نفست باز تنگ بشود. برويم ننه سری هم به عمقزی گل بته بزنيم. ديرت كه نمي شود؟ نه مادر. من ديگر آزاد شدم. برويم. و راه افتاديم. نفر آخر من. در مقبره را بستم. يعنی در خانه را. و خداحافظ پدر. يادت هست كه مي گفتي دنيا دار بده بستان است؟ و رفتيم. آن وسط قبرستان. زير سايه هيچ درختی و در پناه هيچ تيرك چراغي. قبری بي نام ونشان كه نه. با سنگي كوچك. و عجب پاخورده و سابيده! تصديق مي كنم كه در ت...
greenbreath.blogfa.com
نسیم سبز
http://www.greenbreath.blogfa.com/8608.aspx
نفسی عمیق، در فضایی وسیع و هوایی نا آلوده، برای تازه شدن. قسم خورده است. چونان اوج گرفته بود که سقوطش در ذهن جای نمی گرفت. توانایی اش مثال زدنی است. با هر در بسته که روبرو شود، حریص تر از دری دیگر رخ می نماید. افسونگری هزار چهره است. کینه ای عجیب و دیرینه با من و تو دارد. آری، ابلیس را می گویم. مکر و حیله اش، دست بزرگان را پایبند خویش کرده است. به هر سوی که بخواهد عنانشان را می کشد و با خود می برد. سیطره حکومتش، آتش درون است. آنچنان سرابی پیش رویت می گستراند که سقوط را از صعود تشخیص ندهی. من پناهگاه و که...
greenbreath.blogfa.com
نسیم سبز - قسم خورده
http://www.greenbreath.blogfa.com/post-70.aspx
نفسی عمیق، در فضایی وسیع و هوایی نا آلوده، برای تازه شدن. قسم خورده است. چونان اوج گرفته بود که سقوطش در ذهن جای نمی گرفت. توانایی اش مثال زدنی است. با هر در بسته که روبرو شود، حریص تر از دری دیگر رخ می نماید. افسونگری هزار چهره است. کینه ای عجیب و دیرینه با من و تو دارد. آری، ابلیس را می گویم. مکر و حیله اش، دست بزرگان را پایبند خویش کرده است. به هر سوی که بخواهد عنانشان را می کشد و با خود می برد. سیطره حکومتش، آتش درون است. آنچنان سرابی پیش رویت می گستراند که سقوط را از صعود تشخیص ندهی. من پناهگاه و که...
greenbreath.blogfa.com
نسیم سبز - واگویه ای از عشق، درد
http://www.greenbreath.blogfa.com/post-57.aspx
نفسی عمیق، در فضایی وسیع و هوایی نا آلوده، برای تازه شدن. واگویه ای از عشق، درد. نشسته بودی کنج اتاق، یادت هست؟ پروانه های شوق از نگاهت پر می کشیدند و بر دلم می نشستند. من نیز گل سرخ سینه ام را محمل فرودشان ساخته بودم. از دلم شهد محبت بر می داشتند و در کام تو می ریختند. تو نیز مرا جرعه نوش کوثر کرده بودی و میهمان خود. پاسخ لبخند را لبخند بود و بوسه های نگاه، ترنم دل هایمان را دو چندان می کرد. و من قامت رعنایت را می نگریستم، در آغوش پدر. انصاف کن فاطمه جان! اینک ذکر های مدامت دل مردم شهر را آتش زده! ای ری...
tamaasha.blogfa.com
تماشا - هِلینا
http://www.tamaasha.blogfa.com/post-188.aspx
یکشنبه پانزدهم اردیبهشت 1392. سر جمع زیاد نمیشود که هم را دیدهایم. چند وقت یک بار میآید خانهی پاپا تا اینجا بماند. چشمهای سبز، موهای طلایی، پوست سفید با شیطنت نگاه متمایل به پایین. به من میگوید ا حم ت. از در خانه که وارد میشود اول در اتاقم را میزند که هستی؟ گفته بودم چه خوب میشود با هر آدمی دایرهی واژگانی مخصوصی داشت؟ همان حکایت جدال قدیم و جدید است؟ خدا میداند اینها از زندگی چه میخواهند؟ ت یک ایت ایزی دیگه؟ و زندگی به قول آن آقای صداقشنگ توی اوشین. منشوری است در حرکت دو ار . درآمدی بر نقد زیستمحیطی.
tamaasha.blogfa.com
تماشا - خاله
http://www.tamaasha.blogfa.com/post-183.aspx
چهارشنبه نوزدهم مهر ۱۳۹۱. خاله یک غریبه بود توی سفارت. کنار دستم نشسته بود و داشت از اضطراب می لرزید. من؟ سرم رو بالا گرفته بودم که زبان بلدم. خانم پشت گیشه سوال اضافی بپرسه با کلمه است که می رم تو صورتش. آخه همه می گفتند پاچه گیره. اما نبود. خیلی یواش مدارک من رو گرفت. بعد یک ماه زنگ زد ویزا رو رد کردند گفت و بعد دو هفته زنگ زد که خوش حالی؟ می گفتم. از اون عاقل های احساسی نما و از این احساسی های عاقل نما. وقتی تصویرشون رو کنار می زنی همون نما. بیرحمانه می گن ترس؟ چیزی برای ترس مگه مونده؟ شده خاله دچار ش...
tamaasha.blogfa.com
تماشا - هاکلبریفین
http://www.tamaasha.blogfa.com/post-189.aspx
چهارشنبه پنجم تیر 1392. دلایلش مختلف است. سطحیترینش اینکه شاید لذتش در این است که به آدم شک کنند. تو آن پشت پنهان شوی. نبینندت. لبخند بزنی به جماعتی که بازیشان دادهای. هرقدر هم توان داشته باشی اما احتمالن ردی باقی میماند. در شناسایی باز است. دیدهاید آنهایی که راهنمای چپ میزنند، میپیچند به راست؟ یا مثلن نون بیار کباب ببر. بعضیها از این شگرد استفاده میکنند تا با اشتباه انداختن مخاطب به قصد و منظور خودشان برسند. البته که احتمالن خوب میدانند دارند چه میکنند. مرض دارند؟ درآمدی بر نقد زیستمحیطی. رفیق ممتنع و د...