wayfarer.persianblog.ir

rednight.blogfa.com

f ღ Mah asemoni

http://www.rednight.blogfa.com/post/62

F ღ Mah asemoni. و به انگشت نخی خواهم بست تا فراموش نگردد که هنوزانسانم. که ز یبا بنده ام را دوست میدارم. تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو. ترا در بیکران دنیای تنهایان. رهایت من نخواهم کرد. رها کن غیر من را آشتی کن با خدای خود تو غیر از من چه میجویی؟ تو با هر کس به غیر از من. تو راه بندگی طی کن عزیز من،. تو دعوت کن مرا با خود به اشکی،. یا خدایی میهمانم کن که من چشمان اشک آلوده ات را دوست میدارم . طلب کن خالق خود را، بجو ما را تو خواهی یافت. که عاشق میشوی بر ما و عاشق میشوم بر تو که وصل عاشق و معشوق هم.

rednight.blogfa.com

f ღ Mah asemoni

http://www.rednight.blogfa.com/post/66

F ღ Mah asemoni. و به انگشت نخی خواهم بست تا فراموش نگردد که هنوزانسانم. با خنده جواب سلامم را داد. و گفت : تنهایی؟ مگه رفیق و دوست نداری؟ گفتم : دارم ، ولی کار داشت نیومد. نمیشه که ، دوست ها باید با هم باشند. بعد سرش را کرد زیر بالشش و گفت : مگه نه؟ گفتم : با کی هستی؟ گفت : دوست منه ، رفت زیربالش ، آخه خجالت کشید از شما. اگه تو ، کسی رو نداری که خیلی بده. پس واسه کی قصه میگی؟ موهای کیو ، شونه می کنی؟ تو که گریه می کنی ، کی اشکاتو پاک می کنه؟ کی بهت قول داده که هیچ وقت دستت را ول نکنه؟ گفتم : پس خودش کو؟

rednight.blogfa.com

f ღ Mah asemoni

http://www.rednight.blogfa.com/1391/09

F ღ Mah asemoni. و به انگشت نخی خواهم بست تا فراموش نگردد که هنوزانسانم. صبر بر دوری تو ، هرگز. سلام ای مهربان پروردگار پاک بی همتا. جز تو آیا مهربانی هست؟ گر چه پیمان خودم را با تو. نمیشد باورم اما ،. چه زیبا باز من را سوی خود خواندی. من گمان کردم ،. که دیگر راه برگشتی برایم نیست. گمان کردم به جرم غفلت از تو. مرا راندی و در را پشت سر ، بستی. اما تو ، مرا اینک برای آشتی خواندی؟ ادامه متن در ادامه مطلب. نوشته شده در :دوشنبه ششم آذر ۱۳۹۱ به قلم: ღ f ღ. چوبی بمان، آدمها سنگی اند،. بهترین محرم تویی خدای من .

rednight.blogfa.com

f ღ Mah asemoni

http://www.rednight.blogfa.com/post/60

F ღ Mah asemoni. و به انگشت نخی خواهم بست تا فراموش نگردد که هنوزانسانم. تو آیا عاشقی کردی ، بفهمی عشق. تو آیا با شقایق بوده ای. تا سحر یک شب؟ تو آیا قاصدک های رها را دیده ای. که از شرم نبود شاد پیغامی ،. میان کوچه ها سرگشته. نپرسیدی چرا وقتی که یاسی ، عطر خود تقدیم باغی. و چشمان تو آیا سوره ای از این کتاب هستی زیبا ،. تلاوت کرده با تدبیر؟ تو فرصت کرده ای آیا بخوانی آیه ای ، از سوره یک ساقه مریم؟ نوازش های باران بهاری را ، به روی گونه های برگ ، فهمیدی؟ تو از خورشید پرسیدی ، چرا. بی منت و با مهر می تابد.

rednight.blogfa.com

f ღ Mah asemoni

http://www.rednight.blogfa.com/1391/05

F ღ Mah asemoni. و به انگشت نخی خواهم بست تا فراموش نگردد که هنوزانسانم. این هدیه ای که پر از عطر واژهاست. این راز نانوشته انبوه صد پیام. والاترین پیام " عشق. وقتی که واژه ندارد مجال حرف. حق با سکوت توست! با این سکوت ناب یعنی که مهربان. بشنو حدیث راز سکوتم به گوش جان. اینک بخوان زعمق وجودم جواب خویش. کوبنده پاسخی به هیاهوی واژها. هیهات از این دروغ بزرگی که گفته اند به ما . بقیه متن در ادامه مطلب. نوشته شده در :شنبه بیست و یکم مرداد ۱۳۹۱ به قلم: ღ f ღ. با خنده جواب سلامم را داد. مگه رفیق و دوست نداری.

rednight.blogfa.com

f ღ Mah asemoni

http://www.rednight.blogfa.com/post/63

F ღ Mah asemoni. و به انگشت نخی خواهم بست تا فراموش نگردد که هنوزانسانم. خدا را دیده ای آیا؟ خدا را دیده ای آیا؟ تو آیا دیده ای وقتی شبی تاریک. میان بودن و نابودن امید فردائی. هراسی می رباید خواب از چشمت. کسی ، خورشید و صبح و نور را. در باور روح تو ، می خواند. و هنگامی که ترسی گنگ می گوید ، رها گردیده ، تنهائی. و شب تاریکی اش را ، بر نگاه خسته می مالد. طلوع روشن نوری به پلکت ، آیه های صبح می خواند. کمی نزدیک تر از یک رگ گردن ،. به گوش ات با نوای عشق می گوید:. غریب این زمین خاکی ام ، تنها نمی مانی. جواب آ...

rednight.blogfa.com

f ღ Mah asemoni

http://www.rednight.blogfa.com/1391/12

F ღ Mah asemoni. و به انگشت نخی خواهم بست تا فراموش نگردد که هنوزانسانم. می جویمت تو را. در آرزوی آنکه بیابم تو را ،. در اشتیاق لحظه زیبای یک سلام. وامانده ام به خویش. من می رسم دوباره همان سو ،. نوشته شده در :شنبه نوزدهم اسفند ۱۳۹۱ به قلم: ღ f ღ. در روزهایی که دلم می شکند یاد حرف های پدر ژپتو میفتم که می گفت:. چوبی بمان، آدمها سنگی اند،. درد دل کنید اما با محرمی درد آشنا،. محرمی که دل آدمی را گوش می کند و قضاوت نکند. بهترین محرم تویی خدای من . ماهیها چقدر اشتباه می کنند،. کارفرمایان زرین دشت(عسکر راستگو).

rednight.blogfa.com

f ღ Mah asemoni

http://www.rednight.blogfa.com/1391/06

F ღ Mah asemoni. و به انگشت نخی خواهم بست تا فراموش نگردد که هنوزانسانم. چشم در چشم تو بودن زیباست. خواندن واژه زیبای مرو. از نگاهی که به من دوخته ای. با تو باران زیباست. نقطه چینی نمناک ، از زمین تا به خدا. فهم باران به فرو بستن چتر. خیس این واژه آویخته از سقف خدا. که پر از حس دعاست. دست لرزان من و دامن عشق. چشم امید و تمنای وصال. مست پیمانه درودی ، که ندارد بدرود. که تو میدانی و بس. و سکوت و شب و این گونه خیس. درک آغوش تو در خلوت عشق. حرف نا گفته لب ، مانده به دل. آه دیر آمده ، دیگر تو بمان ". عآش قآن ...

rednight.blogfa.com

f ღ Mah asemoni

http://www.rednight.blogfa.com/post/64

F ღ Mah asemoni. و به انگشت نخی خواهم بست تا فراموش نگردد که هنوزانسانم. دعایت می کنم عاشق شوی روزی. بفهمی زندگی بی عشق نازیباست. دعایت می کنم با این نگاه خسته، گاهی مهربان باشی. به لبخندی تبسم را به لب های عزیزی هدیه فرمایی. بیابی کهکشانی را درون آسمان تیره شب ها. بخوانی نغمه ای با مهر. دعایت می کنم در آسمان سینه ات. خورشید مهری رخ بتاباند. دعایت می کنم روزی زلال قطره اشکی. بیابد راه چشمت را. سلامی از لبان بسته ات جاری شود با مهر. دعایت می کنم یک شب تو راه خانه ی خود گم کنی. روزی بفهمی گرچه دوری از خدا.