wetlog.wordpress.com

khanoom-moalem.blogfa.com

خرده های ذهن من -

http://khanoom-moalem.blogfa.com/post-181.aspx

خرده های ذهن من. اینه که " ها نوشته میشن بیشتر به خاطر خودم. به خاطر این که یادم باشه اگه زبونش برای ابراز احساسات عالی نیست ،اگه که رکه و عیبا و اشکالاتمو تو روم میگه، اگه بلد نیست قربون صدقه م بره ، اگه . ، به جای همه ی این اگه ها ، یه عالمه "اینه که" ازش دارم که یادآوری هرکدومش باعث میشه که دلم جمع شه و لبم پت و پهن . :). نوشته شده در سه شنبه بیستم تیر ۱۳۹۱ساعت 3:23 توسط سین. فرهنگ نام و نام گزینی. فرهنگ انلاين دهخدا و معين. عشق نوپای زندگی ما. خورشید را بیدار کنیم. پشت کوچه علی چپ.

khanoom-moalem.blogfa.com

خرده های ذهن من -

http://khanoom-moalem.blogfa.com/post-182.aspx

خرده های ذهن من. اینه که مامان بگه چرا چسبیدی به این گوشی فکسنی و بابا هر روز یه مدل جدید گوشی نشونم بده و بگه اینم خوبه ها و من بگم باشه حالا ، تا بعدا . و ندونن من دلم نمی خواد چیزی داشته باشم که اون نتونه داشته باشه . کسی که ازمون تعریف نمیده . خودم باید بعضی اینه که ها رو واسه قدردانی از خودم بنویسم :دی. نوشته شده در چهارشنبه بیست و یکم تیر ۱۳۹۱ساعت 1:36 توسط سین. فرهنگ نام و نام گزینی. فرهنگ انلاين دهخدا و معين. عشق نوپای زندگی ما. خورشید را بیدار کنیم. پشت کوچه علی چپ. خاطره ، عکس ، سرگرمی.

khanoom-moalem.blogfa.com

خرده های ذهن من - از غصه هایم ...

http://khanoom-moalem.blogfa.com/post-185.aspx

خرده های ذهن من. از غصه هایم . در مترو نشسته ام. زنی آن طرف ترم دارد گریه می کند.از شوهر معتادش می گوید و فرزندانی که حرف گوش نمی دهند و پی خلاف اند. بقیه سعی در آرام کردنش دارند اما دختر کنار دستی ام غر می زند که :"اه.سرمان را برد با ناله هاش" و من می گویم کیست که غم و غصه نداشته باشد؟ خود من را اگر ول کنی می توانم یک ساعت تمام عر بزنم برایتان. بعد پیش خودت می گویی می توانی؟ میتوانی بیخیال تمام آرزوهای دو نفره تان شوی؟ می توانی کل خاطرات مشترکتان را چال کنی؟ فرهنگ نام و نام گزینی. عشق نوپای زندگی ما.

khanoom-moalem.blogfa.com

خرده های ذهن من

http://khanoom-moalem.blogfa.com/9011.aspx

خرده های ذهن من. دوست های خوبی باشید! دیگرانی هم هستند که برای کارهای اقتصادی خوبند ، سلیقه خرید کردن دارند ، پایه های خوبی برای درس خواندن و تشویق کردنت هستند، آشپزهای معرکه ای اند . دوست خوب ولی آن کسی است که در همه لحظه ها به کارت بیاید .دقیقا همه لحظه ها . نوشته شده در جمعه هفتم بهمن ۱۳۹۰ساعت 19:17 توسط سین. فرهنگ نام و نام گزینی. فرهنگ انلاين دهخدا و معين. عشق نوپای زندگی ما. خورشید را بیدار کنیم. پشت کوچه علی چپ. خاطره ، عکس ، سرگرمی. خانم زیگ زاگ و آقای زیپ. وقایع روزانه یک دانشمند.

ehsan12.blogsky.com

دفتر خاطرات مجازی

http://www.ehsan12.blogsky.com/1391/08

5 ماهی که گذشت، تند هم گذشت! توی این 5 ماه اتفاقای خیلی خیلی زیادی افتادکه تعریف کردن همش حوصله خواننده رو سر می بره. اولین ماه رمضون کاملا دور از خونه که از کمی مواد غذایی و صرفه جویی های دانشجویی به این نتیجه رسیدیم که خوردن نون و پنیر با شیره خرمایی که از سال قبل توی خونه مونده بود برای کسی که 16 ساعت گرسنگی کشیده کمتر از خوردن کباب بره و آلوی برغان نیست و البته خوردن شبی نیم کیلو زولبیا و بامیه توسط من و حامد (هم خونه ای تازمون)! خوردن یا نخوردن مسئله این بود واقعا و البته دقایق طولانی ای که زیر درخت...

ehsan12.blogsky.com

دوران خدمت - دفتر خاطرات مجازی

http://www.ehsan12.blogsky.com/1392/08/07/post-234/دوران-خدمت

خیلی وقته مطلب تازه ای ننوشتم. میشه گفت تقریبا وبلاگم به مکان متروکه ای تبدیل شده که هر از گاهی شاید رهگذرهای سابق، از کنارش رد شن و بگن: ئه! یادش به خیر، یه زمانی تند تند به روز میشد. واقعا آدم متوجه نمیشه کی و چطور اون قدر گرفتار میشه که دیگه وقت واسه این چیزا نداره. آخرین مطلبی که نوشتم مال 3 روز قبل از اعزامم به خدمته و الان 130 روز از خدمتم میگذره! برای من که خیلی سریع گذشت. اتفاقات این چند وقت خیلی جور و واجور بود و فقط می تونم تیتر وار چندتاییش که خاطرم مونده رو بگم. مسعود (پشت کوچه علی چپ). میلاد...

ehsan12.blogsky.com

دفتر خاطرات مجازی

http://www.ehsan12.blogsky.com/1391/02

چند روز پیش که با بچه ها رفته بودیم خیابون، چشمم به برگ مو هایی که یکی از میوه فروشی ها میفروخت افتاد. یاد دلمه های مامانم افتادم که دو سالی می شد نخورده بودم. با خودم گفتم حالا که مامانم پیشم نیست تا برام دلمه درست کنه، بهتره خودم دست به کار شم. خلاصه تصمیم گرفتم آخر هفته یعنی امروز، دلمه برگ مو درست کنم. از مامانم دستور پختش رو پرسیدم و خودم هم یکم توی نت طرز پیچیدنش رو نگاه کردم و خلاصه با کلی زحمت، نتیجه اینی شد که می بینید. انصافا خودم هم فکرش رو نمی کردم به این خوبی بشن. دو ماه و اندی نوشت. سبزه ها...

ehsan12.blogsky.com

دفتر خاطرات مجازی

http://www.ehsan12.blogsky.com/page/2

5 ماهی که گذشت، تند هم گذشت! توی این 5 ماه اتفاقای خیلی خیلی زیادی افتادکه تعریف کردن همش حوصله خواننده رو سر می بره. اولین ماه رمضون کاملا دور از خونه که از کمی مواد غذایی و صرفه جویی های دانشجویی به این نتیجه رسیدیم که خوردن نون و پنیر با شیره خرمایی که از سال قبل توی خونه مونده بود برای کسی که 16 ساعت گرسنگی کشیده کمتر از خوردن کباب بره و آلوی برغان نیست و البته خوردن شبی نیم کیلو زولبیا و بامیه توسط من و حامد (هم خونه ای تازمون)! خوردن یا نخوردن مسئله این بود واقعا و البته دقایق طولانی ای که زیر درخت...

ehsan12.blogsky.com

دفتر خاطرات مجازی

http://www.ehsan12.blogsky.com/1392/03

حادثه قبل از خدمت. آدم باید همیشه شکرگذار خدا باشه و ممنون عزیزایی مثل پدر و مادر که تا بچشون از خونه بیرون میره، با کلی دعا و بسم الله و صدقه، سلامت برگشتنش به خونه رو از خدا می خوان. توی یک ماه قبل، روزهای خیلی خوبی رو گذرونده بودم. سعی کردم روزهای قبل از اعزامم رو به بهترین شکل بگذرونم تا تو دوران آموزشی با خاطراتش خوش باشم. 4، 5 تا مسافرت کوتاه با دوستام، بهترین کاری بود که می تونستم انجام بدم. واقعا خدا رحم کرده بود. از اون ارتفاع، روی زمین سیمانی! اصلا یادآوریش هم مو رو به تنم سیخ می کنه. آموزشیم ا...