zendegi-tanha.persianblog.ir
404 - Blog not foundوبلاگی با آدرس مورد نظر پیدا نشد.
http://zendegi-tanha.persianblog.ir/
وبلاگی با آدرس مورد نظر پیدا نشد.
http://zendegi-tanha.persianblog.ir/
TODAY'S RATING
>1,000,000
Date Range
HIGHEST TRAFFIC ON
Monday
LOAD TIME
1.8 seconds
PAGES IN
THIS WEBSITE
0
SSL
EXTERNAL LINKS
12
SITE IP
46.224.2.182
LOAD TIME
1.766 sec
SCORE
6.2
404 - Blog not found | zendegi-tanha.persianblog.ir Reviews
https://zendegi-tanha.persianblog.ir
وبلاگی با آدرس مورد نظر پیدا نشد.
عشق بی پایان .. - غم
http://vafayetanhayi.persianblog.ir/post/10
هر نفسم هزاران هزار بار می گوید : دوستت دارم اگر توانستی به عمق آن پی ببری در قلبم بمان . عشق بی پایان . اینجا منم و یه خدای بزرگ و یه صفحه ی خالی و . یه دنیا تنهایی و خیال عشقی بی پایان . خیال کسی که همه وجودم براش پر می کشه . آرزوی دیدنش چنان برام محال به نظر می رسه که . دوست دارم یه خنجر بزرگ باشه و. من بند حیات رو از خودم قطع کنم . من از این فاصله رها کن . بذار نگاه عاشقانه ای رو که یه عمر محتاجش بودم . با این وجود خسته ام لمس کنم . تشنه ی عشقی هستم که می گه . خدای خوب من . جز تو من کی رو دارم .
ترس .. - غم
http://vafayetanhayi.persianblog.ir/post/11
هر نفسم هزاران هزار بار می گوید : دوستت دارم اگر توانستی به عمق آن پی ببری در قلبم بمان . ترس از نبودنش وجودم رو به لرزه در میاره . حتی نمی تونم تصورش کنم . همش با خودم تکرار می کنم که . تا خدا هست همه چیز محاله . ولی چنان ترس بزرگی گوشه ی دلم . داره جولان می ده که . دیگه نمی تونم تحمل کنم . ترس از نبود اون و عشقش . همه ی این روزای سخت به خواست تو و حکمتته . آرزو به دل موندم بدون این ترس . یه بار فقط یه بار . بهش فکر کنم . بدون این ترس با خودم بگم . جز اون دیگه کسی رو نمی خوام . باور کن که جز تو کسی نیست .
غم
http://vafayetanhayi.persianblog.ir/1392/3
هر نفسم هزاران هزار بار می گوید : دوستت دارم اگر توانستی به عمق آن پی ببری در قلبم بمان . هر چی می خوام از ذهنم و دلم اسمش رو پاک کنم . نه می شه نه دلم باهام همراهی می کنه . الان دیگه اسمش ناخودآگاه می یاد رو زبونم . خنده ام می گیره . چون خیلی دقت می کنم که ذهنم به سمتش فرار نکنه . ولی دیگه دست خودم نیست . دیگه نمی دونم از این حس پنهان مدفون شده ی دلم چی بگم . سکوت سرنوشت و خداوند در رابطه با من و این دلم . داری بدجوری من رو از پا در میاره . دلم براش تنگ شده . همش می ترسم که آن عشق و احساس قشنگش . نمی خو...
غم عشق ... - غم
http://vafayetanhayi.persianblog.ir/post/12
هر نفسم هزاران هزار بار می گوید : دوستت دارم اگر توانستی به عمق آن پی ببری در قلبم بمان . هر بار اسمش می یاد تو ذهنم . چشمام پر از اشک می شه . اینقدر دوستش دارم که دیگه اسمش شده . تپش قلبی که باید انگار این اسمو بشنوه و. بعد به تپش در بیاد . اونقدر ازم دوره که دارم آروم آروم دق مرگ می شم . از همه بدتر اینکه فکر می کنه من . دوستش ندارم یا نمی خوام که دوستش داشته باشم . کاش حالا که سکوت کردم . خدا یه جوری به دلش الهام کنه که . چقدر بی قرار و بی تاب دیدن حتی یه لحظه چشماشم . ای کاش اصلا من رو نمی دید .
غم
http://vafayetanhayi.persianblog.ir/1392/2
هر نفسم هزاران هزار بار می گوید : دوستت دارم اگر توانستی به عمق آن پی ببری در قلبم بمان . دفتر دلتنگی های من . دفترم رو وقتی باز می کنم و خودکار دستم می گیرم . از ترس تمام بدنم می لرزه . می ترسم اگه برگه هاش تموم بشه . احساس من و تو هم تموم بشه . روزایی که تنها بودم و خیال کسی تو ذهنم نبود . روزایی خوبی بود ولی نه به اندازه ی خوبی امروزا . امروزا داره با خیال یه قاب عکس می گذره . که هر چی نگاش می کنم سیر نمی شم. قاب عکسی که تو یه قاب شیشه ای مجازی هست . از دلتنگی دوری هر لحظه لحظه ام پره از اشک و آه .
دیر شدن .. - غم
http://vafayetanhayi.persianblog.ir/post/13
هر نفسم هزاران هزار بار می گوید : دوستت دارم اگر توانستی به عمق آن پی ببری در قلبم بمان . اون بی تاب . و تو ارام آرام . داره دیر می شه . داره روزا می گذره . قد دلتنگی الانم دوستش دارم . قد همین دلتنگی دلم می خواد ببینمش . چقدر بی رحمه روزگارت خدایا . چقدر سنگدله این سرنوشت تو . چقدر نامهربونه این دنیا با من و دلم . بگو بذارن دست نگاه عاشقانه اش رو بگیرم . برای فقط چند ثانیه . حسرتش داره راه نفسم رو می بنده . بگو بذارن که بدون اون ترس و دلهره و تردید . یه بار بهش آزادانه فکر کنم . یه بار ازش رویا بکشم .
شب آرزوها و آرزوی من .. - غم
http://vafayetanhayi.persianblog.ir/post/14
هر نفسم هزاران هزار بار می گوید : دوستت دارم اگر توانستی به عمق آن پی ببری در قلبم بمان . شب آرزوها و آرزوی من . 28 سال عمر کردم تو این دنیا . . خواسته های زیادی داشتم . ولی هیچکدوم به اندازه ی درک حس عاشقانه ی اون . برام ارزش و اهمیت نداره . حتی شده واسه یه ثانیه . اونقدر بی تاب و بی قرارم که . دست و دلم به هیچ کاری نمی ره . اونقدر غصه ی دوری و ندیدنش داره بهم فشار می یاره که . دلم می خواد با چاقو قلبم رو زخمی کنم . همش احساس می کنم رفته . همش احساس می کنم که دیگه قرار نیست بیاد . دارم دق می کنم .
ناخودآگاه .. - غم
http://vafayetanhayi.persianblog.ir/post/21
هر نفسم هزاران هزار بار می گوید : دوستت دارم اگر توانستی به عمق آن پی ببری در قلبم بمان . هر چی می خوام از ذهنم و دلم اسمش رو پاک کنم . نه می شه نه دلم باهام همراهی می کنه . الان دیگه اسمش ناخودآگاه می یاد رو زبونم . خنده ام می گیره . چون خیلی دقت می کنم که ذهنم به سمتش فرار نکنه . ولی دیگه دست خودم نیست . دیگه نمی دونم از این حس پنهان مدفون شده ی دلم چی بگم . سکوت سرنوشت و خداوند در رابطه با من و این دلم . داری بدجوری من رو از پا در میاره . دلم براش تنگ شده . همش می ترسم که آن عشق و احساس قشنگش .
TOTAL LINKS TO THIS WEBSITE
12
ღ... しѺ√乇 ... ღ
ღ しѺ 乇 . ღ. زیر چتر خیس اسمان بدون او. به به سلام دوستای گلم. خواستم یه خبر بدم.یه خبر داغ. نمیدونم خوشحال میشین یا نه ولی. من دوباره از نو با تمام سختی ها شروع کردم. نه تو این وب.یه وبلاگ جدید ساختم که همیشه منتظر حضور گرمتون هستیم. من و وبلاگ جدیدم شدیم همدم تنهایی های همدیگه. اینم آدرسش. فقط کافیه روش کلیک کنین. Http:/ proudly-girl.blogfa.com. یکشنبه بیست و نهم تیر 1393 ساعت 19:6 توسط GℋÅℤÅℒ. به یاد ندارم نابینایی به من تنه زده باشد. اما هروقت تنم به جماعت بینا خورد گفتند:مگر کوری. واسه بابا گلی ها!
زندگی سیبی است گاز باید زد با پوست
زندگی سیبی است گاز باید زد با پوست. بعد از چندین ماه به وبلاگم دوباره سر زدم، اول آخرین نوشته‌ام را خواندم. حس خوبی بود، همان حسی که در زمان نوشتن آن داشتم تا حدی برایم زنده شد. نوشتن واقعا ابزار عجیبیست، حتا نگارش فرد آماتوری مثل من هم میتواند احساسات را در خود بگنجاند. فکر می‌کنم وقتی که دست از نوشتن برداشتم زمانی بود که حس کردم باید یک مدتی را دوباره به پرورش افکارم بپردازم و مطالعه بیشتر. نوشته‌ها روند فکری و رشد یا افول ذهن را به خوبی نشان میدهند. بعد از مدت ها. ترانه‌خوان: فرهاد مهراد. من و تو...
زندگی کوتاهه
زندگی کوتاه تر از اون چیزی هست که فکرشو میکنی! با حرکت دالی در یک نمای m.c چرخ ها و پایه های یک برانکارد را می بینیم که در راهرو به سرعت در حال حرکت است . نور های reflexeve سفید از دیواره که به لنز می خرد. در کادر در سبز رنگی را می بینیم در باز می ش ود نور زردی به صورت اغراق امیز به لنز می تابد. صدا : صدای قلب صدای گریه های یک نوزاد. تصویر و صدا فید می شوند. صدا : صدای خنده ها و شوق و دوق یک خانواده. داخلی راهرو خانه روز. صدا : صدای زنگ یک مدرسه. پسر نوجوانی هند ز. فری توی گوش دارد و راه می رود. در یک نم...
lil زنــدگــی اما به سبــک طـــلـــبــــــگــی lil
Lil زندگی اما به سبک طلبگی lil. دست نوشته های طلبه جوان از زندگی روزانه. Lil زندگی اما به سبک طلبگی lil. دست نوشته های طلبه جوان از زندگی روزانه. برنامه گفتگوی زنده اینترنتی ( صوتی ). حرف هایی را باید نوشت تا بدانند و نگویند . . منتظر نظرات ، پیشنهادات و پیام های شما هستیم. خودم گفتم ، به کسی ربطی نداره. قدم به قدم با اهل بیت. عید نوروز یا فاطمیه. سوال شماره ۲۹ : نماز های نافله در سفر به چه صورت می باشد؟ آثار و فوائد دعا برای امام زمان. لطفا به سخنان خدا گوش فرا دهید! القاب حضرت زهرا : بتول. ۱۸ مرداد ۹۴،...
زنی در آستانه سی و پنج سالگی
زنی در آستانه سی و پنج سالگی. از همه جا نوشت. تاريخ : شنبه دوم آذر ۱۳۹۲ 14:53 نویسنده : من. فکر میکردم امیر علی به دنیا بیاد همه چیز تغییر میکنه. البته تا الان که امیر علی 18 ماهه شده همینجوری بود. اما همیشه همه چیز پایدار نیست بعضی وقتا بعضی. زخمها مثل یه دمل چرکی می مونه یه دفعه در باز. میکنه و هر چی کثافت داخلش میریزه بیرون و خوب میشه. تا یه مدت دیگه ازدواج منو امیرم اینجوری شده این مسئله. اختلاف هم همون دمل چرکیه که دوباره در باز کرده. دیگه نمیدونم چی درسته چی غلط دوباره گریه مهمونم. و یه سری حرفای ت...
کــــــلبـــه تنـــــــــــــهایـــمـ
گور ﺑآﺑآﯼ ﺍﻭﻧآﻳﻰ ﻛ. ﻭ ﻗﺘﻰ ﺧﻮﺷ ﻦ، [ﻣﻴﺲ ﻛآﻟ ﺸﻮﻧﻴم] . ﻭ قﺘﻰ ﺗ ﻨﻬآ ﻣﻴﺸ ﻦ، [ﺭ ﻓﻴﻖ ﻓآﺑ ﺸﻮﻧﻴم] . پنجشنبه هجدهم تیر ۱۳۹۴ ساعت 22:45 توسط MaNi. آنقدر غم در دلم هست! آنقدر غم در دلم هست! آنقدر حسرت در من هست! دوست دارم همه را! همین حال اتش بزنم! جانم نیز با من اتش بگیرد نابود شوم! این روزها چشم های من عجیب بارانیست .هر ثانیه اش اشک. چهارشنبه بیست و یکم مرداد ۱۳۹۴ ساعت 0:5 توسط MaNi. دلم براى کسى تنگ است. دلم براى کسى تنگ است کسى که بى من ماند . سى که با من نیست. کسى که من .همیشه دلم برایش تنگ مى شود. یکی ( شیته ).
کلبه تنهایی من
حرف هایی از جنس تنهایی. چقدر حرف دارم من. چقدر حرف دارم من. دلم مي خواهد فرياد بزنم. حالا هي شب مي شود. شب مي شود و من در مسير اين باد نشسته ام كه كاغذهايم را پريشان مي كند. و موهايم را پريشان مي كند و اشكهايم را بر گونه مي خشكاند. بگو ببينم اصلآ چيزي يادت مي آيد؟ چقدر حرف دارم من. دلم مي خواهد بپرسم چقدر طول كشيد تا مرا رساندي به اينجا كه الان ايستاده ام؟ به گمانم تو يك مژه بر هم زدي و يك جمله نوشتي و آسمان باريد بر سرمن. آسمان باريد ودنیای من متروك شد. گم شد. فراموش شد. چقدر حرف. . . . . نوشته شده در ی...
_ نقطه سره خط .
نقطه سره خط . دیگه واسم مهم نیس کجایی چکار میکنی. نه دیگه برام مهمی نه دیگه میگم بیا ببینمت. یه ساعت ک هیچی یه سالم بگذره بهت پی ام نمیدم. صد نفرن بیان زیر پستات قربون صدقه برن چیزی نمیگم. همون قدر ک برام مهم بودی بی اهمیت میشی. تاريخ یکشنبه یازدهم مرداد ۱۳۹۴ساعت 14:52 نويسنده ن ف س. اینکه بدونی هستن هنوز کساییکه منتظرتن و نگرانت میشن خیلی به آدم حس خوبی میده ، اما وقتی نمیتونی جواب این محبتا رو بدی ناراحتیت بیشتر و بیشتر میشه. اینا رو گفتم که پیش درآمدی باشه واسه حال این روزام. معذرت میخوام اگه کامنتاتو...
تولد یک موجود عزیز
تولد یک موجود عزیز. اصلا روم نمیشه برات بنویسم. فک نمیکردم انقد تاخیر داشته باشم. ولی خوب باباتم دیگه. خیلی حرفا برای گفتن دارم برات. از سفرمون به قشم. ازاینکه همش داری می گی بریم مشهد. از اینکه ماشین میخواهی. با هزارتا حرف دیگه. راستی 5 شنبه هفته پیش رفتیم با هم بازار. یعنی میشه 7 اسفند. بارون آمد و همه جا خیس شده بود. من رفتم از شرف الاسلامی جوجه بگیرم. شما با مامان عزیزم تو میدان سبزه میدان داشتید کنار آقای حباب ساز فروش بازی می کردی. بعد آمدم نشستیم ناهار خوردیم. آخراش گفتی میخوام برم بازی. جدیدا آدر...
زندگی
روز نه چندان دلچسب. دیروز شنبه بود دیشب کلی با مامانم صحبت کردم راجع به همه چیز ، برادرم خواهرهام ، وقایع اتفاقیه ، درددل کردیم و حرف زدیم . امشب ساعت یک و نیمه شب 2 شنبه . نمی دونم از کی شاکی باشم از خودم ، مامانم ، سرنوشتم و یا نعوذبالله خدا . اعصابم داغونه برای جر و بحث هایی که داشتم دلم نمیخواد فکر کنم . حرفهایی زدم که نباید میزدم . وای یعنی چی میشه؟ درد دل با پروردگار :. خدایا : زندگی سخته یا من سخت میگیرم؟ نوشته شده در سوم مهر 1391ساعت 0 قبل از ظهر توسط من و خودم. انجامشون میدم به زودی . بعد یک هفت...
