giva.blogfa.com

ta-hamishe-bato.blogfa.com

بمان بهانه ی من - چرا غمای دنیا تمومی نداره؟؟؟

http://www.ta-hamishe-bato.blogfa.com/post-44.aspx

بمان بهانه ی من. تو را می شناسم. چرا غمای دنیا تمومی نداره؟ شب ۲۳ ماه رمضون وقتی همه واسه شفای مریضاشون دعا می کردن من خبر فوت بابای. دوستمو شنیدم.چقدر این دنیا بی رحمه.چقدر کثیفه. خیلی سخته بابات صبح از خونه بیرون بره و دیگه برنگرده. خیلی سخته بعد یه هفته دوری با جسم بی روحش حرف بزنی و خدافظی کنی. حکمت این کار خدا چی بود؟ بعد یه سال و نیم از فوت مامان مریم حالا نوبت سمانه شد که یتیم بشه. بعد یه سال و نیم من دوباره باید شونه هامو اماده کنم که گریه های سمانه. راستی چرا غمای دنیا تمومی نداره؟ و تکرار ها .

ta-hamishe-bato.blogfa.com

بمان بهانه ی من

http://www.ta-hamishe-bato.blogfa.com/88102.aspx

بمان بهانه ی من. تو را می شناسم. من رفتم میروم جایز نیست (اه چه تکراری. فصل امتحانا دوباره خیلی زود رسید و من باز باید نیومده بارم رو ببندم. امیدوارم زودتر این روزا بگذره.البته زود گذشتنش زیاد اهمیت نداره. مهم اینه که خوب و به خیر بگذره. واسم دعا کنین.خواهش می کنم. با اینکه میروم و بر میگردم جایز نیست اما همین جا در محضر این دختره. که همیشه پشتش به منه و اصلا هم تحویلم نمیگیره قول میدم بعد. امتحانا برگردم و یه آپ درست و حسابی بکنم. در من هزار حرف نگفته. هزاران هزار دريا هر لحظه در تپيدن و طغيا نند. هفته ...

ta-hamishe-bato.blogfa.com

بمان بهانه ی من

http://www.ta-hamishe-bato.blogfa.com/90061.aspx

بمان بهانه ی من. تو را می شناسم. دلم براي وبلاگم تنگ شده ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه. دوس دارم برگردم اما. فك ميكنم واسه برگشتن يه خورده ديره. نوشته شده در شنبه 5 شهریور1390ساعت 10:20 توسط عطیه. چه کسی خواهد دید مردنم. گاه می اندیشم خبر مرگ مرا. با تو چه کس خواهد گفت. آن زمان که خبر مرگ مرا. روی خندان تو را کاشکی. شانه بالا زدنت را بی قید. و تکان دادن دستت که مهم نیست زیاد. و تکان دادن سر را که. هفته او ل شهریور 1390. هفته چهارم شهریور 1389. هفته دوم شهریور 1389. هفته او ل شهریور 1389. هفته چهارم مرداد 1389.

ta-hamishe-bato.blogfa.com

بمان بهانه ی من

http://www.ta-hamishe-bato.blogfa.com/88092.aspx

بمان بهانه ی من. تو را می شناسم. حتی اگر قرار باشد. شبی بی چراغ در حسرت یافتنت. تمام پس کوچه ها را زیر باران قدم بزنم. کسی نمی خواد جواب بده؟ بازم که تنهام.قرار نبود تنهام بذارین. من دوباره اومدم بازم با کلی. نه دیگه چیزی نمی گم.خیلی وقته میخوام بیام اینجا اما به قول دوستم. یه ندای درونی بهم می گفت نری بهتره. اما بازم به حرف این ندای درونی گوش نکردم. قول داده بودم اینبار وقتی بیام که خوبه خوب بشم. اه خسته شدم از بس گفتم. بازم خوب نشدم .بازم دلم گرفته.بازم مریضم و باز با یه کوله بار پر امدم اینجا. هفته چه...

ta-hamishe-bato.blogfa.com

بمان بهانه ی من

http://www.ta-hamishe-bato.blogfa.com/89054.aspx

بمان بهانه ی من. تو را می شناسم. دوستای عزیزم سلام :. از اینکه لطف کردین و اومدین خیلی خیلی خیلی ممنونم. یا همون عطیه گل منم خوشحالم هم اسمامو پیدا کردم. من خوشحال ترم که اومدی وبم و خیلی خوشحال تر ترم که دوتا عطیه یه جا پیدا کردم. من لینکت کردم با همون اسمی که گفتی. ممنون که بهم سر زدی.بازم بیا. بچه ها وبلاگ مهنازو از دست ندین.عکسای خیلی جالبی گذاشته). اول تشکر می کنم که اومدی بهم سر زدی. بعد سوال کردی تو کدوم فصل بهار. مشکلات زیاده.نباید نا امید باشی.من اومدم که دیگه نا امید نباشم. مرسی که بهم سر زدی.

ta-hamishe-bato.blogfa.com

بمان بهانه ی من

http://www.ta-hamishe-bato.blogfa.com/88032.aspx

بمان بهانه ی من. تو را می شناسم. سلام دوستای خوب و گلم:. نشد که بیام آپ کنم.سرم حسابی شلوغه. اومدم فعلا خداحافظی کنم چون امتحانا داره شروع میشه. باید بشینم درس بخونم. دعا کنین که به خیری و خوشی بگذره. دلم واستون تنگ میشه. برای یه مدت نه چندان طولانی بای. نوشته شده در یکشنبه 10 خرداد1388ساعت 9:2 توسط عطیه. چه کسی خواهد دید مردنم. گاه می اندیشم خبر مرگ مرا. با تو چه کس خواهد گفت. آن زمان که خبر مرگ مرا. روی خندان تو را کاشکی. شانه بالا زدنت را بی قید. و تکان دادن دستت که مهم نیست زیاد. و تکان دادن سر را که.

ta-hamishe-bato.blogfa.com

بمان بهانه ی من

http://www.ta-hamishe-bato.blogfa.com/89061.aspx

بمان بهانه ی من. تو را می شناسم. خداحافظ پنجره ی من که تنها تو به حرف های دل خسته ام گوش می دهی . خداحافظ ستاره ای که هرگز نورت را ندیدم. وخداحافظ ای اشک های بی گناه . من رفتم می روم جایز نیست می روم. تا پیدا کنم ان حقیقتی را که مرا باز می گرداند . شاید تو ندانی دستی را که در دستم بود هرگز باور نکردم و صدایش را. غبار جاده ها را چه کسی انکار کرد؟ و ندانسته گفت و ندانسته خندید و ندانسته رفت . که هنوز زیر سنگینی نگاه هوس امیزش بیدار شده و به خواب می روم . هنوزمی توان گفت که گنگ است صدای نفسهایش . آنجا که تو...

ta-hamishe-bato.blogfa.com

بمان بهانه ی من -

http://www.ta-hamishe-bato.blogfa.com/post-46.aspx

بمان بهانه ی من. تو را می شناسم. روزی ما دوباره كبوترهایمان را پیدا خواهیم كرد. و مهربانی دست زیبائی را خواهد گرفت. روزی كه كمترین سرود. روزی كه دیگر درهای خانه شان را نمی بندند. برای زندگی بس است. روزی كه معنای هر سخن دوست داشتن است. نه هست هاي ما. مثل هميشه آخر حرفم. و حرف آخرم را. با بغض مي خورم. لبخند هاي لاغر خود را. در دل ذخيره مي کنم :. باشد براي روز مبادا! در صفحه هاي تقويم. روزي به نام روز مبادا نيست. آن روز هر چه باشد. روزي درست مثل همين روزهاي ماست. اما کسي چه مي داند؟ امروز نيز روز مبادا باشد!

ta-hamishe-bato.blogfa.com

بمان بهانه ی من

http://www.ta-hamishe-bato.blogfa.com/89062.aspx

بمان بهانه ی من. تو را می شناسم. چرا غمای دنیا تمومی نداره؟ شب ۲۳ ماه رمضون وقتی همه واسه شفای مریضاشون دعا می کردن من خبر فوت بابای. دوستمو شنیدم.چقدر این دنیا بی رحمه.چقدر کثیفه. خیلی سخته بابات صبح از خونه بیرون بره و دیگه برنگرده. خیلی سخته بعد یه هفته دوری با جسم بی روحش حرف بزنی و خدافظی کنی. حکمت این کار خدا چی بود؟ بعد یه سال و نیم از فوت مامان مریم حالا نوبت سمانه شد که یتیم بشه. بعد یه سال و نیم من دوباره باید شونه هامو اماده کنم که گریه های سمانه. راستی چرا غمای دنیا تمومی نداره؟ و تکرار ها .

ta-hamishe-bato.blogfa.com

بمان بهانه ی من

http://www.ta-hamishe-bato.blogfa.com/88024.aspx

بمان بهانه ی من. تو را می شناسم. سلام دوستای عزیز و گل و مهربونم. از همتون ممنونم به خاطر این همه لطف و محبتتون. سوگولی جان اول باید خودم بگم که بقیه به فکر بیفته. ملیحه جونم خیلی ممنون اما بی معرفت نیستم.پیش اومد دیگه. مجبور بودم که برم. خوب دوستان یه متن از دکتر علی شریعتی میذارم با چندتا عکس. و خدا یکی بود. و یکی چگونه می توانست. هر کسی به اندازه ای که احساسش می کنند. و خدا کسی که احساسش کند ،. عظمت ها همواره در جستجوی. چشمی است که آنرا ببیند. نگران که آنرا بفهمد. و زیبایی همواره تشنه دلی. و خدا بود و.