ghalivazh.blogfa.com
... - واگویه2
http://www.ghalivazh.blogfa.com/post-45.aspx
مستراحي نبود تا تخيل در آن بيارامد، واقعيت بود. هیچ وقت از ننم دل خوشی نداشتم.نه واسه اینکه منو زائیدا نه! اونجوری دوسش داشتم،اما هیچ وقت آبمون تو یه جوب نرفت. اصلن حالا که پرسیدی یادم اومد! من بچه ی خودش که نبودم. بچه ش نمی شد، بعد کلی نذر و نیاز، یه شب که تو خیابون می رفت و فکرهای بد می کرد، یهو دسشوییش گرفت، همون نزدیکیا یه دسشویی عمومی بود، خلاصه.تو یکی از اون کاسه ها منو دید! راسش خودمم گیج و ویج می شم! یه چیزیه مثه خوردن خرمالو! اینا رو تا حالا واسه هیچکی نگفتم، فقط چون پرسیدی "اهل کجایی؟
ghalivazh.blogfa.com
... - (عنوان ندارد)
http://www.ghalivazh.blogfa.com/post-48.aspx
مستراحي نبود تا تخيل در آن بيارامد، واقعيت بود. تا بودا شاکی نشود که چرا هی می میریم و این مانی که هنوز فکر می کند حشیش هایش را جایی زیر دریای سیاه قایم کرده ایم تا بنشیند حشیش دود کند و نقاشی بکشد محمد را برای حراج در موزه ی لوور، زرتشت هم بیاید مست و هوم بخواهد که یعنی می خواهم کنار مادام بواری بخوابم! نوشته شده در جمعه بیستم خرداد ۱۳۹۰ساعت 20:36 توسط آریستوفانس. غلیواژ در لغت نامه ی معین : مرغ زغن , شکارچی پستانداران کوچک و به موش گیر و مردار خوار و.معروف است.
ghalivazh.blogfa.com
... -
http://www.ghalivazh.blogfa.com/post-47.aspx
مستراحي نبود تا تخيل در آن بيارامد، واقعيت بود. موبایلش را بر می دارد و سریعا شماره ی خودش را می گیرد. آن ور خط صدایی نا آشنا :. مشترک مورد نظر در شبکه موجود نمی باشد". روده هایش در هم می پیچد، کلمات مثل خمیر به دیواره ی جمجمه اش می چسبند و از دهان راوی بیرون نمی روند. نوشته شده در سه شنبه دهم خرداد ۱۳۹۰ساعت 14:11 توسط آریستوفانس. غلیواژ در لغت نامه ی معین : مرغ زغن , شکارچی پستانداران کوچک و به موش گیر و مردار خوار و.معروف است.
ghalivazh.blogfa.com
...
http://www.ghalivazh.blogfa.com/8609.aspx
مستراحي نبود تا تخيل در آن بيارامد، واقعيت بود. رندی دیدم نشسته بر خنگ زمین. نه کفر و نه اسلام ، نه دنیا و نه دین. نه حق نه حقیقت نه شریعت نه یقین. اندر دو جهان را که بود زهره ی این؟ چند روز پیش داشتم یه کوه ظرف کپک زده رو می شستم و این شعره رو می خووندم. دیدم نه بابا ما چقدر خیام وار می اندیشیدیم خودمون خبر نداشتیم! من را بود زهره ی این به جون عمه احترامم که می خوام دنیاش نباشه. دیروز تلویحا گفتم لذت جویی صرف و این حرفای مد روز همه اش شعاره! استفراغم گرفت آخه نباشی من به کی فحش بدم قربونت برم؟ خوب مبارک...
ghalivazh.blogfa.com
...
http://www.ghalivazh.blogfa.com/8612.aspx
مستراحي نبود تا تخيل در آن بيارامد، واقعيت بود. هیچ وقت از ننم دل خوشی نداشتم.نه واسه اینکه منو زائیدا نه! اونجوری دوسش داشتم،اما هیچ وقت آبمون تو یه جوب نرفت. اصلن حالا که پرسیدی یادم اومد! من بچه ی خودش که نبودم. بچه ش نمی شد، بعد کلی نذر و نیاز، یه شب که تو خیابون می رفت و فکرهای بد می کرد، یهو دسشوییش گرفت، همون نزدیکیا یه دسشویی عمومی بود، خلاصه.تو یکی از اون کاسه ها منو دید! راسش خودمم گیج و ویج می شم! یه چیزیه مثه خوردن خرمالو! اینا رو تا حالا واسه هیچکی نگفتم، فقط چون پرسیدی "اهل کجایی؟
ghalivazh.blogfa.com
... - دو گاز داستان
http://www.ghalivazh.blogfa.com/post-42.aspx
مستراحي نبود تا تخيل در آن بيارامد، واقعيت بود. زندگی آقای مهندس رامتین الف به پایان رسید. نوشته شده در پنجشنبه بیست و چهارم آبان ۱۳۸۶ساعت 18:45 توسط خانم فاعل. غلیواژ در لغت نامه ی معین : مرغ زغن , شکارچی پستانداران کوچک و به موش گیر و مردار خوار و.معروف است.
ahood.blogspot.com
آهود، آحود: 03/2003
http://ahood.blogspot.com/2003_03_01_archive.html
1588;ايد که خواب بوده ام؛ شايد که خواب ديده ام؛ خواب ..."، نغمه اي از ذهنش گذشت. 1575;ميدوارم اين کار به درد همه بخوره. Well, It's a log time I'm struggling with this magic bullet of modern age to find a way to re-change the previous posted coutes, but It seems so like a real world in which you cannot change what you've done, said or thought. I was wondering it just like the reallity in which I cannot UNDO CUT, COPY and PASTE. or just like the world I am used to living with [Computers]. Now I've found you.
ahood.blogspot.com
آهود، آحود: 10/2003
http://ahood.blogspot.com/2003_10_01_archive.html
در بسترم گرم و نمي خواهم جدايي هاي روزانه. صبح است، بيتابم، ليک. ميمانم به بستر تا نسازد دست روزم. از لطافت هاي صبحانه مجزا. صبح است، سرد، ليک. تا صبح است و لطافت ها همه جاريست. در گرم بستر، در جاي مي مانم. مي ترسم از ديدار، تو غمگين شوي. دلداده ام، جان مي دهم، اما چرا غمگين شوي؟ خاطرات کودکي هايم به يادم نيست. يادهاي ساليان رفته، پيشم نيست. نيست يادي و هوايي از زمان هايي که يادم نيست. هر چه اکنون در دلم، ذهنم به جا مانده. جز نگاه چشم هاي ويرانگر عالم فروزي نيست. آرزويي جز نگاهي در نگاهش نيست.
ghalivazh.blogfa.com
...
http://www.ghalivazh.blogfa.com/8608.aspx
مستراحي نبود تا تخيل در آن بيارامد، واقعيت بود. زندگی آقای مهندس رامتین الف به پایان رسید. نوشته شده در پنجشنبه بیست و چهارم آبان ۱۳۸۶ساعت 18:45 توسط خانم فاعل. اين : . ستاره ها رو مي بيني چقدر بزرگن؟ اون : كدوم يكياش؟ اين : فرقش اينه كه من اصلا از سقف خوشم نمي ياد،. اون : نمي دونم،ولي حس مي كنم بايد انگشتاي پامون بيشتر از پنج تا باشه! اين : اوهوم، شايد يه روز رفتم واسه هميشه با مورچه ها زندگي كردم! اون : دلم بادبادك خواست. اون : مهم اينه كه خورشيد يه سياره ي لعنتيه بزرگه كه معلوم نيست نورشو از كجا آورده.
ahood.blogspot.com
آهود، آحود: 07/2005
http://ahood.blogspot.com/2005_07_01_archive.html
والا نگاه از پایین واسه سه دقیقه اول از طرف یه پسر جالبه. میگن عجب پسر محترمی. ولی . نه بعدش میگ عرضه نداره بی دست و پاست . بعدش باید بری بوق بزنی. زندگی یه توالت عمومیه که پشت درش وایستادی تا نفر قبلی بیاد بیرون تو بری تو , تمام عمر, در آخرین لحظه خواهی فهمید تو توالت کسی نبوده . دخترا جدی دوس دارن نگاهشون کنی. دوس دارن مورد توجه باشن. دوس دارن نظر جذب. کنن نظر من اینه . حالا هر چی علی. بگه نه . من میگم این حق دختراس. من از این حق محرومشون نمیکنم. قصه آبی امروز تموم شد؟ یه جا کار نکن که مسوولت رشتیه.