nasimevasl123.persianblog.ir

eshghy007.persianblog.ir

جرقه هاي زندگي

http://eshghy007.persianblog.ir/1384/11

پاره نوشته های شخصی. به مناسبت ماه محرم. ساعت ۱٢:٠٦ ‎ب.ظ روز ۱۳۸٤/۱۱/۱۳. صدایی می آید . گوش می دهم . خوب گوش می دهم . صدا از درون من است. چه نوایی دارد . چه اثری دارد . اشک می ریزم . ای دوست، ای محبوب، دستم گیر. دستم گیر . صدایی می آید،گوش من نمیشنود،قلبم شفاف می شود ، ذهنم به کجا می رود؟ جایی است آشنا . من آنجا را دوست دارم، دوست دارم . کربلا . ای مرکز کعبه ی دلهای عاشق عالم . آیا تو بوی آن مکان مقدس را داری. آیا تو گوشه ای از آن مکان مقدس هستی. کجایی . آه ای زمان گذشته بیا و به حال دل. حصار زمان درد دل...

eshghy007.persianblog.ir

eshghy007 - جرقه هاي زندگي

http://eshghy007.persianblog.ir/pages/1

پاره نوشته های شخصی. ساعت ۱۱:۱۱ ‎ب.ظ روز ۱۳۸۸/٤/۱. خاطرات شیرین من غم است. خاطرات شیرین من در سکوت است. خاطرات شیرین من در اشک تنهایی من است. چه گذشته نزدیکی دارم.اندکی سکوت مرا باز به آن تنهایی روشن می برد . در این هیاهوی مردگان چه خوب آرام می شوم.غمی آرام وجودم را گرفته است.چه زیبا غمی ست این حس و این غم دل پر تاب من است که آرام بخش روح رنجور تن من است. باران شدیدتر می بارد . دلم میلرزد . خدایا من اینجا چه می کنم؟ Laquo;50 دقیقه بعد حادثه بدی رخ میدهد که شاید تا آخرعمر فراموش نشود». دعای من ، خدای من.

eshghy007.persianblog.ir

جرقه هاي زندگي

http://eshghy007.persianblog.ir/1385/9

پاره نوشته های شخصی. طبل بزرگ زير پای چپ ۱. ساعت ٤:٠۳ ‎ب.ظ روز ۱۳۸٥/٩/٢. روی تخت نشسته ام و شادم .از اینکه اینجا هستم ، با دوستانی مهربان.هرگاه دلتنگ می شوم، دلتنگ شهر و دیار ، نزدیکان و دوستان. نگاهی به اطراف می کنم و صورت خندان دوستانم را می بینم و لذت می برم.اینگونه آرام می شوم. دلتنگی چاره ای نمی گذارد جز اینکه بنویسم . تنها این دوریست که می سوزاند امروز بعد از 20 روز 5 ساعت مرخصی گرفتیم. با دوستانم به شهر رفتیم. و خوش گذرانی کردیم.دیر برگشتیم و توبیخ شدیم. پروفایل مدیر : نویسنده. دعای من ، خدای من.

eshghy007.persianblog.ir

جرقه هاي زندگي

http://eshghy007.persianblog.ir/1383/5

پاره نوشته های شخصی. ساعت ٥:۱٧ ‎ق.ظ روز ۱۳۸۳/٥/۱٦. الو الو . امتحان ميکنيم. کسی اينجا صدايه منا ميشنوفه؟ وای اصلا فکرشا نمی کردم به اين راحتيه. خدايش خيلی بچه گونه هست. بيخود نيست هرکی را ميبينيم رفته يه وبلاگ برا خودش دست پا کرده وا. خوب اين چيزا که نوشتم همگی يه تست بود. انشاالله به موقش يه چيزی درست ميکنم خودم حالشو ببرم. پروفایل مدیر : نویسنده. کوه بلند صخره ای جلوی گردان. طبل بزرگ زير پای چپ ۱. سرمای پاییزی- تکه پاره های کاغذی-رفتم که رفتم. دعای من ، خدای من. شب و سردرد من. قصه بی پایان دل من.

eshghy007.persianblog.ir

جرقه هاي زندگي

http://eshghy007.persianblog.ir/1388/4

پاره نوشته های شخصی. ساعت ۱۱:۱۱ ‎ب.ظ روز ۱۳۸۸/٤/۱. خاطرات شیرین من غم است. خاطرات شیرین من در سکوت است. خاطرات شیرین من در اشک تنهایی من است. چه گذشته نزدیکی دارم.اندکی سکوت مرا باز به آن تنهایی روشن می برد . در این هیاهوی مردگان چه خوب آرام می شوم.غمی آرام وجودم را گرفته است.چه زیبا غمی ست این حس و این غم دل پر تاب من است که آرام بخش روح رنجور تن من است. باران شدیدتر می بارد . دلم میلرزد . خدایا من اینجا چه می کنم؟ Laquo;50 دقیقه بعد حادثه بدی رخ میدهد که شاید تا آخرعمر فراموش نشود». دعای من ، خدای من.

eshghy007.persianblog.ir

جرقه هاي زندگي

http://eshghy007.persianblog.ir/1384/12

پاره نوشته های شخصی. ساعت ٢:۳۱ ‎ب.ظ روز ۱۳۸٤/۱٢/٢۸. امروز صبح، گناه کاری . اما صدا هایی می شنوی آشنا پس تعجب نمی کنی- می تواند خاطره ها تکرار شوند پس خوشحالی و هیجان زده صبر می کنی تا وقت "توبه" فرا رسد همیشه زمانش مشخص است او را حس می کنی از دیروز می دانی که تنهایی پس، می توانی ازاین تنهایی استفاده کنی- زمانه توبه نزدیک و نزدیک تر می شود احساس آرامش می کنی اما آیا من، واقعا گناه کارم. با آنکه دیگران فرا می خواندنم اما امروز تصمیم دارم تنها باشم. در جلسه ای شرکت می کنی. اما سلام نمی کنی. او را نمی بینم.

eshghy007.persianblog.ir

جرقه هاي زندگي

http://eshghy007.persianblog.ir/1389/4

پاره نوشته های شخصی. ساعت ٢:٤٧ ‎ب.ظ روز ۱۳۸٩/٤/۱٤. حد خواستن وقتی میل به فردی می کند ، عشق به فرد است.(فرد مجاز عدد است اینجا).اما اگر حد خواستن سوی بی نهایت سیر کند ،بی نهایت بی نشان، او عشق متعالی است.(بی نهایت مجاز متعالی است). خدای من.حد خواستنم را سوی بی نهایت سوق ده. گرمای تابستان آزرده ام می کند.خنکی لطفت را شامل حالم کن.باز می خوانم.تکه کاغدی ارزشمند .اژده های درونم گه گاه می غرد.از او میترسم.قدرتی ده.یا رحیم. این درماندگی مرا میبینی؟ تنهایی و درماندگی در بیابان سوزان غفلتم را میبینی؟

eshghy007.persianblog.ir

کوه بلند صخره ای جلوی گردان - جرقه هاي زندگي

http://eshghy007.persianblog.ir/post/15

پاره نوشته های شخصی. کوه بلند صخره ای جلوی گردان. ساعت ٥:٥٠ ‎ب.ظ روز ۱۳۸٥/۱٠/۱٩. قاب شیشه ای ذهن من ، چارچوب آهنی. و به کوه صخره ای برسم . و فتحش کنم . که افسوس این آرزو محال است .هرگز اجازه ی چنین کاری را نداریم . هرگز! که بارها و بارها و بارها گفته اند . و دیدبان مسلح بالای کوه گواه بر آن است. باز لقمه ای غذا می خورم .امروز برنج باقالا ناهار سربازان است . بدون ماست! اما من ارضی ام . پارچ مسی پر از آب را بر می دارم و آب در لیوان . می نوشم . . می شنیدم چه می گویند . گرفتن . چه لذتی دارد! دعای من ، خدای من.

eshghy007.persianblog.ir

جرقه هاي زندگي

http://eshghy007.persianblog.ir/1384/7

پاره نوشته های شخصی. ساعت ۱۱:٤۱ ‎ق.ظ روز ۱۳۸٤/٧/۳. باز فکر میکنم و فکر می کنم. حس عجیبی داشتم . مثل خواب بیداری ها بود. چه نیکو گفت مرد نکته سنج" هنر آن است که به تو بیاموزند نه خود بیاموزی". آموخته های تو فقط اطلاعات است اما آنچه به تو بیاموزند نور است. نور روشنی می دهد . نور به تو نور می دهد . ماندنی ست. نور از نور است . لحظه ای درنگ می کنم . چه شده است؟ چه شده که میلرزی؟ پروفایل مدیر : نویسنده. کوه بلند صخره ای جلوی گردان. طبل بزرگ زير پای چپ ۱. سرمای پاییزی- تکه پاره های کاغذی-رفتم که رفتم.

eshghy007.persianblog.ir

جرقه هاي زندگي

http://eshghy007.persianblog.ir/1385/1

پاره نوشته های شخصی. شب و سردرد من. ساعت ٥:٢٠ ‎ق.ظ روز ۱۳۸٥/۱/۱٠. شب بود . ساعت ها سردرد گیج کننده ام را تحمل کرده بودم. خسته بودم.خوابم نمی برد. دیوار های اتاق برایم زندان شده بود. خدای من! چرا خواب به چشمان من نمی آید! چشمانم را بستم و چون کودکان شروع به شمردن کرم. یک،دو،سه.،چهار،.پنج.،شش.،هفت.،هشت،. حتی عدد هزار هم نتوانست خوابم کند. چشمانم هنوز بسته بود . تمام فکر و خیال های عمرم امشب یک جا جمع بودند . چشمانم هنوز بسته بود. احساس خفگی کردم! اما سردردم بهتر شده بود.نه! چه بر سرم آمده است؟ عرق تمام وجو...