paeize82.persianblog.ir
مسیحجایی برای نوشتن دلتنگی ها و سفرنامه های گاه و بیگاه خودم و گلچین نظم و نثر دیگر ادبا و فضلا
http://paeize82.persianblog.ir/
جایی برای نوشتن دلتنگی ها و سفرنامه های گاه و بیگاه خودم و گلچین نظم و نثر دیگر ادبا و فضلا
http://paeize82.persianblog.ir/
TODAY'S RATING
>1,000,000
Date Range
HIGHEST TRAFFIC ON
Saturday
LOAD TIME
10.2 seconds
16x16
32x32
PAGES IN
THIS WEBSITE
20
SSL
EXTERNAL LINKS
17
SITE IP
46.224.2.182
LOAD TIME
10.25 sec
SCORE
6.2
مسیح | paeize82.persianblog.ir Reviews
https://paeize82.persianblog.ir
جایی برای نوشتن دلتنگی ها و سفرنامه های گاه و بیگاه خودم و گلچین نظم و نثر دیگر ادبا و فضلا
paeize82.persianblog.ir
مسیح
http://paeize82.persianblog.ir/1391/10
جایی برای نوشتن دلتنگی ها و سفرنامه های گاه و بیگاه خودم و گلچین نظم و نثر دیگر ادبا و فضلا. آن روز آنقدر کوچک بودم که عظمت بزرگی کارش را نمی دانستم. آن روز آنقدر کودک بودم که عظیمت پدر را نمی فهمیدم. آن روز آنقدر خواب بودم که بیداریش را درک نمی کردم. آن روز کوچک بود دستم. آن روز کوتاه بود قدم. آن روز سرد بود. آن روز درد بود. آن روز، روز کوچکی بود. اما روزنه ای بود به دریای مصایبی بزرگ. آن روز روز تکرار نشدنی بود گرچه روزهای نبودنش پرتکرار شد. آن روز سرد تکرار نشدنی بزرگ. اما میهنش را دوست تر.
کوچه یاد عاشقی - مسیح
http://paeize82.persianblog.ir/post/180
جایی برای نوشتن دلتنگی ها و سفرنامه های گاه و بیگاه خودم و گلچین نظم و نثر دیگر ادبا و فضلا. دیشب خواستم کوچه یاد عاشقی را قدم بزنم. سیل گریه راه را بسته بود. سپیده دمان دیدم گویی آیه ای نازل شد:. وضو گرفتم و در هر رکعت نمازم سه سلام تقدیم کردم:. السلام علیک ایتها العشق. السلام علیک ایتها العشق. السلام علیک ایتها العشق. تمام که شد دانستم درب بهشت چشمانت به رویم گشوده شد. من مستجاب الدعوة شدم زیر بار گران صبر. الحمدالله أ صیب بمصیبتک العشق. ما را بدین مصیبت پروردی. بر این شفاعتمان کن. شرم نامه های من.
مسیح
http://paeize82.persianblog.ir/1392/3
جایی برای نوشتن دلتنگی ها و سفرنامه های گاه و بیگاه خودم و گلچین نظم و نثر دیگر ادبا و فضلا. کتاب کوچک شعر من. کتاب کوچک شعر من. چشم های تو را. برگرفته از جملات داخل یک سر رسید. پن: چندوقتی است حسی قلقلکم می دهد که یک وبلاگ با محتوای تحلیل مسایل روز و وضعیت اجتماعی بنویسم. بعد بی خیال می شوم. دوباره قلقلکم می آید و باز. فعلا فقط در پاسخ به این حس قلقلکم، دارم می خندم! نوشته شده در ۱۳٩٢/۳/٢ساعت ۱:۱٧ ب.ظ توسط مسیح نظرات . Design By : Night Skin. شرم نامه های من. صدای چیپس میز و صندلی. قالب های نایت اسکین.
مسیح
http://paeize82.persianblog.ir/1395/2
جایی برای نوشتن دلتنگی ها و سفرنامه های گاه و بیگاه خودم و گلچین نظم و نثر دیگر ادبا و فضلا. تو یکی از بزرگترین خطاهای منی. تو قصاص بزرگترین گناهانی. حیف از زمانی که صرف تو شد. تو قاتل زیباترین احساساتی. ترجمه قسمتی از ترانه ابرو گوندش. Kalınca sebebsiz bir başıma. Hatiralar beynimde dans ediyor. Ğünahlarım duzulub bir bir karşıma. Sanki birer birer entigam aliyor. Analar her bie halgaye bağliyor. Ben duygularımın esiri olmuşum. Hatalar yalan duygularda başliyor. Sende benim hatalarımdan birisin.
مسیح
http://paeize82.persianblog.ir/1392/1
جایی برای نوشتن دلتنگی ها و سفرنامه های گاه و بیگاه خودم و گلچین نظم و نثر دیگر ادبا و فضلا. پیامک جالبی آمده بود برایم، گفتم مقدمه ای کنمش برای دل گویه های قدیم و جدید. خرم آن کس که در این محنت گاه. خاطری را سبب تسکین است. زنده یاد پروین اعتصامی). سالی که گذشت در کل سال خوبی بود. یعنی به جهاتی بهتر از این نمی شود. به حول و قوه الهی. در کنار همسر جان روز و روزگار خوشی داشتیم. یعنی می شود گفت تمام روزهایش را با محبت های بی دریغش شاد بودیم یا همان خوشبخت بودیم! به حول یزدان پاک. به حول حضرت حی. سال نود و د...
TOTAL PAGES IN THIS WEBSITE
20
چیدن تمشک در گرگ و میش - اتفاق
http://www.tameshkvahshi.blogfa.com/post-70.aspx
چیدن تمشک در گرگ و میش. همه چیز از یه اتفاق ساده شروع شد! منکه داشتم زندگیمو میکردم اصلا تو از کجا یهو پیدات شد اونم درست وسط زندگیم؟ اونم درست وسط آدمایی که دیگه بود و نبودشون. هیچ فرقی برام نمی کرد. منکه داشتم همینقدر ساده و تلخ زندگیمو میکردم. تا چشم باز کردم (تو)یی رو دیدم که با منه تنها شده بودن (ما)و. کاش هیچوقت اتفاق نمی افتادی. Weblog Themes By Pichak. اینجا قرار است یک اتفاقاتی بیافتد که خیلی برای خودم خوب است. چیزی شبیه چیدن تمشک در گرگ و میش حوالی جنگل های شمالی. که بوی خاک توی جان آدم می پیچد.
چیدن تمشک در گرگ و میش
http://www.tameshkvahshi.blogfa.com/9209.aspx
چیدن تمشک در گرگ و میش. دارم خودمو گول ميزنم. دارم اداي آدمهاي محکم رو خيلي خوب در ميارم اينروزا. دارم تمام تلاشم رو ميکنم دلتنگي غلبه نکنه بهم. به همه ميگم خوبم خوبم خوبم ولي تو فقط باور نکن. آمار بغض هاي نترکيده م زده بالا.تمام حجم اين دلتنگي و تنهايي و غصه رو دارم يه جا بالا ميارم. مدام مجبورم لبخند بزنم در حاليکه حتي بهانه اي براي لبخند ندارم. من خوبم خيلي خوبم خيلي خووووووب. فقط گاهي مغزم از هجوم اينهمه فکر بي حس ميشه! شهرم کو.خونه م کو.زندگيم کو. خدا اگه داري امتحانم ميکني به خودت قسم خسته م بسه.
چیدن تمشک در گرگ و میش - مهر!
http://www.tameshkvahshi.blogfa.com/post-66.aspx
چیدن تمشک در گرگ و میش. جا مانده ام گوشه ي زمستان ديروزهايم! تابستانم نمي آيد که پاييزش مثل هر سال. تولده دوباره اي باشد براي عاشقانه هاي خزان گرفته ام! پن:بانويش را ديگر دوست ندارد اين پاييز غم گرفته ميدانم! Weblog Themes By Pichak. اینجا قرار است یک اتفاقاتی بیافتد که خیلی برای خودم خوب است. چیزی شبیه چیدن تمشک در گرگ و میش حوالی جنگل های شمالی. که بوی خاک توی جان آدم می پیچد. و دریا دوردست چشم های آدم را پر می کند. خاطره های گاه و بیگاه. دختري خسته از عشق. ماه و راه و صداي هميشهي جيرجيركها/مریم.
چیدن تمشک در گرگ و میش - ...
http://www.tameshkvahshi.blogfa.com/post-61.aspx
چیدن تمشک در گرگ و میش. همين چند روز پيش. مي توانم عاشق كسي شبيه تو شوم. از همين چند روز پيش. هيچ كس شبيه تو نيست. پن:شبيه يک کولي شدم که سرزميني نداره. Weblog Themes By Pichak. اینجا قرار است یک اتفاقاتی بیافتد که خیلی برای خودم خوب است. چیزی شبیه چیدن تمشک در گرگ و میش حوالی جنگل های شمالی. که بوی خاک توی جان آدم می پیچد. و دریا دوردست چشم های آدم را پر می کند. خاطره های گاه و بیگاه. دختري خسته از عشق. ماه و راه و صداي هميشهي جيرجيركها/مریم. بانوی ماه و آب/ساناز. حرف های گاه و بی گاه./سوده.
چیدن تمشک در گرگ و میش - آرامش
http://www.tameshkvahshi.blogfa.com/post-69.aspx
چیدن تمشک در گرگ و میش. دارم خودمو گول ميزنم. دارم اداي آدمهاي محکم رو خيلي خوب در ميارم اينروزا. دارم تمام تلاشم رو ميکنم دلتنگي غلبه نکنه بهم. به همه ميگم خوبم خوبم خوبم ولي تو فقط باور نکن. آمار بغض هاي نترکيده م زده بالا.تمام حجم اين دلتنگي و تنهايي و غصه رو دارم يه جا بالا ميارم. مدام مجبورم لبخند بزنم در حاليکه حتي بهانه اي براي لبخند ندارم. من خوبم خيلي خوبم خيلي خووووووب. فقط گاهي مغزم از هجوم اينهمه فکر بي حس ميشه! شهرم کو.خونه م کو.زندگيم کو. خدا اگه داري امتحانم ميکني به خودت قسم خسته م بسه.
چیدن تمشک در گرگ و میش
http://www.tameshkvahshi.blogfa.com/9206.aspx
چیدن تمشک در گرگ و میش. ديگه کوچه شهريور نيست! مهر است که اهسته آهسته مي آيد. من دختر مهرم.زاده ي اولين روز پاييز. ممنونم از اينکه هستي. Weblog Themes By Pichak. اینجا قرار است یک اتفاقاتی بیافتد که خیلی برای خودم خوب است. چیزی شبیه چیدن تمشک در گرگ و میش حوالی جنگل های شمالی. که بوی خاک توی جان آدم می پیچد. و دریا دوردست چشم های آدم را پر می کند. خاطره های گاه و بیگاه. دختري خسته از عشق. ماه و راه و صداي هميشهي جيرجيركها/مریم. بانوی ماه و آب/ساناز. حرف های گاه و بی گاه./سوده. بارانم/ م. رضاییان.
چیدن تمشک در گرگ و میش
http://www.tameshkvahshi.blogfa.com/9207.aspx
چیدن تمشک در گرگ و میش. جا مانده ام گوشه ي زمستان ديروزهايم! تابستانم نمي آيد که پاييزش مثل هر سال. تولده دوباره اي باشد براي عاشقانه هاي خزان گرفته ام! پن:بانويش را ديگر دوست ندارد اين پاييز غم گرفته ميدانم! Weblog Themes By Pichak. اینجا قرار است یک اتفاقاتی بیافتد که خیلی برای خودم خوب است. چیزی شبیه چیدن تمشک در گرگ و میش حوالی جنگل های شمالی. که بوی خاک توی جان آدم می پیچد. و دریا دوردست چشم های آدم را پر می کند. خاطره های گاه و بیگاه. دختري خسته از عشق. ماه و راه و صداي هميشهي جيرجيركها/مریم.
چیدن تمشک در گرگ و میش - تنهايي...
http://www.tameshkvahshi.blogfa.com/post-62.aspx
چیدن تمشک در گرگ و میش. بزرگ يا کوچکش چه فرقي ميکند؟ وقتي جاي چشمها و دستهاي تو خالي ست! انگار زندگي تمام قشنگي اش را جاي رد پاي به جا مانده از تو جاگذاشته. انگار زندگي دوست دارد هي تمام شود يک جايي همين نزديکي که قرار بود دوباره شروع شود! من بي تو هي راه گم ميکنم! من بي تو هي تاريکي را تجربه ميکنم! من بي تو هي گم ميشوم! من بي تو هي. چه فرقي ميکند اخر اين راه به کجا ميرسد؟ وقتي "تو"انتظارم را نميکشد چه فرقي ميکندکجاباشد! زندگي درست مثل سرکشيدن قهوه ي تلخي ست که.خيلي تلخ.خيلي. کامم اين روزها عجيب تلخ است!
چیدن تمشک در گرگ و میش
http://www.tameshkvahshi.blogfa.com/9208.aspx
چیدن تمشک در گرگ و میش. انگار غریب ترین موجود. در غریب ترین گوشه ی جهانم! پن:چقدر احساس بدی دارم. Weblog Themes By Pichak. اینجا قرار است یک اتفاقاتی بیافتد که خیلی برای خودم خوب است. چیزی شبیه چیدن تمشک در گرگ و میش حوالی جنگل های شمالی. که بوی خاک توی جان آدم می پیچد. و دریا دوردست چشم های آدم را پر می کند. خاطره های گاه و بیگاه. دختري خسته از عشق. ماه و راه و صداي هميشهي جيرجيركها/مریم. بانوی ماه و آب/ساناز. حرف های گاه و بی گاه./سوده. بارانم/ م. رضاییان. وسعت بي واژه(نگار ). شايد اين دلخوشي عادت شه.
چیدن تمشک در گرگ و میش -
http://www.tameshkvahshi.blogfa.com/post-63.aspx
چیدن تمشک در گرگ و میش. خيلي زود وقت رفتن رسيده. بايد خيلي زود کوله بارمو جمع کنم و برم. نميدونم چه چيزي انتظارمو خواهد کشيد. هر چي هست شايد اين کوچ اجباري لازمه ي دل کندن من از تو و خاطرات و. خيابون و درخت و .باشه. شايد بايد برم تا فراموش بشم و فراموش کنم. من ميرم تا همه ي خاطره هاي با تو بودنم رو. همه ي لحظه هاي قدم زدنامون رو از پاي درخت تا کوچه پس کوچه ها. همه ي بودنها و نبودنهاتو. دريا منتظرمه تا دستامو بگيره. انگار قدمام به این خیابونا. وقتی که تو نیستی بدجوری وابسته است. سه شنبه ۱۳۹۲/۰۵/۲۹ فاطمه.
TOTAL LINKS TO THIS WEBSITE
17
❤❤پـائـیـز غـریـب❤❤
تاريخ جمعه یکم شهریور ۱۳۹۲ساعت 0:0 نويسنده الهه. شوخی زیبایی بود که خداوند با قلب من کرد. زیبا بود اما شوخی بود. حالا تو بی تقصیری. خدای تو هم بی تقصیر است. من تاوان اشتباه خود را پس می دهم. مام این تنهایی تاوان جدی گرفتن آن شوخی است. تاريخ دوشنبه پنجم اسفند ۱۳۹۲ساعت 0:0 نويسنده الهه. یک مزرعه می خواد. تاريخ سه شنبه بیست و نهم بهمن ۱۳۹۲ساعت 0:0 نويسنده الهه. تو را من ساختم. تو را من ساختم. و غمی که لحظه لحظه آبم میکند. اگر این درد در سینهام نباشد. که فکر میکند خداست. و عشق را و معشوقش را. او باغبان عاشقی...
پاییـــزِ پُر رَنگــ...!
پاییز پ ر ر نگ! د ل است دیگر.بداهه می خندد.بداهه میگرید.گاهی هم بداهه می سراید. 47)میگ میگ.به سوی اصفهان:). ۲۲ دی ۹۵ / ۲۰:۰۰. طی یه سفر خیلی یهویی فردا داریم میریم اصفهان! و از اون یهویی ت ر ش اینه که فرداش برمیگردیم! و خب خیلیم واضحه که چرا ناگهان طوری،. تصمیم گرفتم درباره اصفهان بنویسم. خانواده ی مادری من زمان جنگ مهاجرت میکنن اصفهان و اونجا موندگار میشن. از طرف دیگه، تنها عمه ام هم اونجا ازدواج کرده بود و همونجا زندگی می کرد دیگه. همین شد که من از بچگی خیلی زیاد با اصفهان و اصفهانی ها در ارتباط بودم.
یه دنیا دلم گرفته
یه دنیا دلم گرفته. غیر از خدا هیچ کی نیست. بابت همه ی نظرایی که بهم دادین ازتون ممنونم. و از اینکه بهتون سر نزدم عذرخواهی میکنم. یه خبر خیلی خوب واستون دارم. دیگه دلم گرفته نیست. توی این چندروز که نبودم به عشقم رسیدم. الانم توی دوران نامزدی بسر میبرم. خداجون خیلی دوستت دارم. عشق من خیلی بهتر از اون چیزی بود که فکرشو میکردم. همه ی. دلتنگی و نگرانیمو ازم گرفت. این وبلاگ دیگه ادامه پیدا نمیکنه و امروز آخرین پستو مینویسم. نمیدونم چی شد که قالب وبلاگ از بین رفتو آمار بازدیدو این چیزا هم پرید ولی اصلا مهم نیست.
عشق تنها گفتن نیست گاه نگاه است و سکوت..
عشق تنها گفتن نیست گاه نگاه است و سکوت. بارون تورو یادم میاره. نوشته شده در یکشنبه پانزدهم آبان 1390 22:54 توسط liebe. وقتی حس کردی به اون چیزی كه می خواستی نرسیدی خدا رو شکر کن چون اون می خواد تو یه زمان مناسب تر غافلگیرت کنه و یه چیزی فراتر از خواسته الانت بهت بده. نوشته شده در پنجشنبه بیست و یکم مهر 1390 14:47 توسط liebe. نوشته شده در شنبه نهم مهر 1390 0:51 توسط liebe. دلم بران تنگ شده. دلم برات تنگ شده. واسه اون شبایی که تا با هم صبت نمیکردیم خوابمون نمیبرد. To fall in love. بعد از اینکه از. ببینی که...
دختر پاییز
نوشته شده در دوشنبه ۱۵ آبان۱۳۹۱ساعت 15 توسط دختر پاییز. تنها فصلیه که از همون اولین روزش خودشو نشون می ده! کاش همه انسانها مثل. تا از همون روز اول رنگ و روی اصلیشون رو نشون بدن! نوشته شده در دوشنبه ۱۵ آبان۱۳۹۱ساعت 15 توسط دختر پاییز. اما نه فصل خزان زرد! اما نه فصل اندوه و درد! نوشته شده در دوشنبه ۱۵ آبان۱۳۹۱ساعت 12 توسط دختر پاییز. تقدیم به علی جونم. هرگز فراموش نخواهم کرد. دلی را به دریا زدم. که از آب واهمه داشت! به هیچ لحظه ای. تو را پس نمی دهم. سخت چسبیده ام تمامت را. و شب از را در می رسد. نوشته شده ...
مسیح
جایی برای نوشتن دلتنگی ها و سفرنامه های گاه و بیگاه خودم و گلچین نظم و نثر دیگر ادبا و فضلا. دیشب خواستم کوچه یاد عاشقی را قدم بزنم. سیل گریه راه را بسته بود. سپیده دمان دیدم گویی آیه ای نازل شد:. وضو گرفتم و در هر رکعت نمازم سه سلام تقدیم کردم:. السلام علیک ایتها العشق. السلام علیک ایتها العشق. السلام علیک ایتها العشق. تمام که شد دانستم درب بهشت چشمانت به رویم گشوده شد. من مستجاب الدعوة شدم زیر بار گران صبر. الحمدالله أ صیب بمصیبتک العشق. ما را بدین مصیبت پروردی. بر این شفاعتمان کن. سخاوتت را دوست دارم.
پادشاه فصل ها پاییز
پادشاه فصل ها پاییز. پاییز فصل عاشقانه های من است. و اسفندی که بوی عید را هیچ نمیدهد . 1777;٢:٥٤ ب.ظ ; ۱۳۸٩/۱٢/۱٠. برای من تنها کسی که معنای همه چیزه توئی .تو که عشق ایمان استقلال و صداقت رو معنا کردی برایم! عشق 6 سالمون هر روزش قشتگتر از روز قبلش میشه و من بابتش ازت ممنونم. دوستت دارم .میپرستمت . همیشه خدای من. 1779;:٢۸ ق.ظ ; ۱۳۸٩/۱۱/٢٥. وقتی عکسای سفر یک ماهت در جزیره جنوبی رو میبینی و خودت باورت نمیشه تو اونجا بودی! وسط یه حیاط بزرگ با گل و گل خونه و درخت گریپ فروت و سیب! اینجا نوشتن خود سانسوری میا...
نگفتنی ها ........
آب اگرچه بی صداترین ترانه بود.تشنگی بهانه بود! سالهاست بر شاخه تکیده قلبم لانه کرده ای. بی برگ و بارانی. دست بی رحم کدام حادثه شاخه های عریان دلم را یک به یک شکست بانو؟ حنجره ام تاول زد بس که فریاد زدم نمان! نوشته شده در دوشنبه بیست و دوم خرداد 1391ساعت 9:33 توسط فریاد. بیایید در ماه محرم زنجیر نزنیم! اما زنجیر از پای آزاد مردان و آزاد زنان باز کنی . اما سینه دردمندی را از غم و آه پاک کنیم . اما اشک از چهره مظلومی پاک کنیم . آنوقت با افتخار بگوییم : با آزادگان جهان همراهیم . همین ! تنها ماه می داند و رود.
!پاييز باراني من
1) آغوش را خواب برده است. مرکز یک حم ام بودم. که از دریا خبری نیست. 2) از صبح های تاریک خوشم می آید. بی هیچ نورو بی هیچ بو. تنها تو، تنهاییت را. از قاشق های چای خوری پس بگیری ،. بخندی به حدود روزی که هنوز نیامده. بخش های تو این جا. بندهای تو این جا. این جا چه می کنند بند بند بخش های تو؟ نوشته شده در چهارشنبه نهم بهمن 1392ساعت 12:25 توسط پگاه بهنامی. درختی عمیقا می رویید،. نوشته شده در پنجشنبه بیست و هفتم تیر 1392ساعت 1:42 توسط پگاه بهنامی. برگشته ام و دستانتان را به گرمی می فشارم. از دهان هفته افتاده است.
سکوت ؛حرف اخر...
پشیمانم.شرمسارم.سلامی می کنم اما سلامی همچو بوی اشناییها ،جداییها نمی دانم چه باید گفت یا اصلا چه بنویسم دلم می خواست تنها نامه ای بنوشته باشم بهر تسکین دلم ،دردم نه طولانی فقط یک جمله کوچک که بنویسم .تنهایم. کلافه ام از حس ناسپاس بودنم". وقتی که دیدم پسرمعلول خطاب به افریدگارش گفت:"خدایاشکرت مرا در مقامی خلق کرده ای که هر کس مرا میبیند تو را شکر میکند.". نوشته شده در یکشنبه بیست و هشتم اردیبهشت 1393ساعت 19:54 توسط مريم. در ذهن زنانه ی من . مرد یعنی تکیه گاهی امن. در ذهن زنانه ی من. در ذهن زنانه ی من.
