paeize83.persianblog.ir
پادشاه فصل ها پاییزپاییز فصل عاشقانه های من است.
http://paeize83.persianblog.ir/
پاییز فصل عاشقانه های من است.
http://paeize83.persianblog.ir/
TODAY'S RATING
>1,000,000
Date Range
HIGHEST TRAFFIC ON
Saturday
LOAD TIME
0.9 seconds
16x16
32x32
PAGES IN
THIS WEBSITE
20
SSL
EXTERNAL LINKS
80
SITE IP
46.224.2.182
LOAD TIME
0.938 sec
SCORE
6.2
پادشاه فصل ها پاییز | paeize83.persianblog.ir Reviews
https://paeize83.persianblog.ir
پاییز فصل عاشقانه های من است.
paeize83.persianblog.ir
بغض - پادشاه فصل ها پاییز
http://paeize83.persianblog.ir/post/66
پادشاه فصل ها پاییز. پاییز فصل عاشقانه های من است. اول از همه کریسمس مبارک. ما اولین کریسمس رو با دوستان نیوزلندی که ما رو به جمع خونوادشون دعوت کردن جشن گرفتیم و من کلی بابتش خوشحالم .الان حال ندارم میام و توضیح میدیم چی به چی بود و همچنین باقی سفرنامه رو. 1636;:۱۸ ب.ظ ; ۱۳۸٩/۱٠/٤. من : من آتی هستم متولد ماه زیبای آذر . به سادگی خورن یک فنجان چای. خاطراتی از مهاجرت به آمریکا. سالها دور از خانه. به خاطر خدا همسرت را ببوس. شبکه اجتماعی بهشت من. باشگاه مدیران و متخصصان. لیست وبلاگ های تخصصی.
قشنگی - پادشاه فصل ها پاییز
http://paeize83.persianblog.ir/post/71
پادشاه فصل ها پاییز. پاییز فصل عاشقانه های من است. بله تو کار داری روزای سختیت داره به پایان میرسه و تو حسابی این شهر رو این آدم ها رو دوست داری .تو فقط منتظر یک فردا هستی که اگه خبر خوبه رو فردا هم بشنوی دنیا تو دستای کوچیکت جا شده! وقتی عکسای سفر یک ماهت در جزیره جنوبی رو میبینی و خودت باورت نمیشه تو اونجا بودی! دنیا به نظرم از این قشنگتر نمیشه .از این قشنگتر که تو در کنار همسرت بشینی و تی وی ببینی تو خونه ای که دور تا دورش گله! وسط یه حیاط بزرگ با گل و گل خونه و درخت گریپ فروت و سیب! سالها دور از خانه.
رسم - پادشاه فصل ها پاییز
http://paeize83.persianblog.ir/post/69
پادشاه فصل ها پاییز. پاییز فصل عاشقانه های من است. رسم غریبیست زندگی.تمام دوران کودکیت در فکر بزرگ شدن و آدم شدن هستی تولدهایت رو دوتا یکی میشمری و هرسال دروغی رقم سنت رو بالا میبری اما.اما همینکه اولین تار های سفید کنار شقیقه ات در آینه خودنمایی میکنند با تمام وجودت چشماهیت را میبندی و آنقدر به کله ات فشار می آوری تا یادت بیاید اولین بار که پا در رکاب دوچرخه قرمزت گذاشتی کی بوده؟ زندگی عجیب است . میگذرد انقدر زود که تو ناخواسته درگیر روزمرگی میشوی. من : من آتی هستم متولد ماه زیبای آذر . سالها دور از خانه.
پادشاه فصل ها پاییز
http://paeize83.persianblog.ir/post/70
پادشاه فصل ها پاییز. پاییز فصل عاشقانه های من است. اینجا نوشتن خود سانسوری میاره واسم .اصلا به نظرم نوشتن.هر چیزی که از ذهنم خارج میشه و بر روی قلم میاد یا تایپ میشه .نمیدونم دوسش ندارم دلم میخواد همه حرفام تو ذهن خودم باشه خودم خط به خط بخونمشون .و گاهی شاید دلم میخواد به هیچ چیز فکر نکنم .رها بودن حس فوق العاده ایه .نه؟ 1638;:٥۱ ق.ظ ; ۱۳۸٩/۱۱/۸. من : من آتی هستم متولد ماه زیبای آذر . به سادگی خورن یک فنجان چای. خاطراتی از مهاجرت به آمریکا. سالها دور از خانه. به خاطر خدا همسرت را ببوس.
پادشاه فصل ها پاییز
http://paeize83.persianblog.ir/1389/3
پادشاه فصل ها پاییز. پاییز فصل عاشقانه های من است. بگذریم که هر چی بگم کم گفتم. این روزا همه چی به آرومی پیش میره روزا میان و میرن و من .گاهی شادم گاهی غمگین . آدم انگار یه مدت که سر کار نمیره دیگه دست و دلش هم به کار کردن نمیره دیگه . خیلی بی حوصله شدم میترسم! نه نگرانم نگران خودم .گاهی مغزم سوت میکشه هنگ میکنم .گاهی فریاد درونم رو خودم هم دیگه نمیشنوم گاهی مرگ مطلق میشم و گاهی حسرت. این فقط تویی که می تونه منو نگه داره سر پا .فقط تویی که تا از در میای تو می فهمم گاهی روزمرگی هم شیرین میشه .گاهی .
TOTAL PAGES IN THIS WEBSITE
20
مسافر زندگی
http://www.saafaar.blogfa.com/8904.aspx
بالاخره دیروز امتحانا تموم شد و یه نفس راحت کشیدم. درسم تموم شده و پروژه مونده. اینم بالاخره تموم شد. درسی که خیلی براش حرص خوردم و مریض شدم و شاد شدم و دوستای خوب پیدا کردم و . آخر هفته قبل مامان و بابا وسایل نی نی رو آوردن و چیدن. تقریبا همه چیزش آماده شده. خیلی اتاق نازی شده. ما هم هر روز مثل ندید بدیدا میریم و وسایلشو نگاه میکنیم و قربون صدقشون میریم. دیروز بعد از ظهر جاری و دوستم اومده بودن خونمون ، هم وسایل رو دیدن و هم کلی حرف از اینور و اونور. نمیدونم پس این پسره کی میخواد بیاد. ما که دلمون آب شد.
دختری در سایه
http://saye2010.persianblog.ir/1390/3
ساعت ٤:۱٧ ب.ظ روز یکشنبه ۱٥ خرداد ،۱۳٩٠ کلمات کلیدی:. سلام به همه دوستای خوبم. ببخشید که نمیام و آاپ نمیکنم راستش خیلی سرم شلوغ و اصلا وقت ندارم هر چند به یاد همتون هستم. اینجا سر کار که صفحه کامپیوترمو رئیسم می‌بینه و تو همش مشغول کار هستم و شب‌ها هم اصلا برای نوشتن و خوندن وقت نمیشه اما از این به بد سعی میکنم که بیشتر بیام و بخونم. آخه همیشه فکر میکنم از وبلاگ خوندن خیلی چیزا یاد گرفتم. الان یه ماهی میشه که میرم سر کار و حقوق اولمو گرفتم و خیلی خوب بود. دیگه هیچی به ذهنم نمیرسه.
دختری در سایه
http://saye2010.persianblog.ir/1389/7
ساعت ٤:۱٢ ب.ظ روز یکشنبه ٢٥ مهر ،۱۳۸٩ کلمات کلیدی:. سلام سلام همگی سلام ای زندگی سلام. جدیدا تو ماشینمون یه CD کشف کردم همه آهنگای قدیمی توشه خیلی حال میده. والا انقدر آهنگای اوپس اوپس خارجی گوش دادم بعد از اینکه اینو کشف کردم کلی ذوق مرگ شدم این شعر هایده هم برگرفته از اون CD بود. آقای نی نی هم دیروز اومدن که طفلک همش مریض داری کرد و من ساعت 8 شب از بس که بدنم کوفته بود و خوابیدم. برا شروعش خوبه دیگه. اه حالم از خودم بهم میخوره. همه که میگن آقای نی نی خیلی از تو با احساس تره و خیلی از تو رومنس تره و می...
مسافر زندگی
http://www.saafaar.blogfa.com/8910.aspx
سلام به دوستای گل. خدا میدونه که چقدر دلم میخواست بنویسم و چند بار اومدم بنویسم که نشد. به قول یکی از دوستان خوب شد دو قلو ندارم وگرنه سالی یک بار هم نمیومدم. این مدت که نبودم خیلی اتفاقا افتاده. اونایی که یادمه رو براتون میگم. شب یلدا همسفر آنفولانزا گرفت و دو شب بعدش من گرفتم و دو شب بعدش پسری. خدا رو شکر پسری خفیف گرفت و زود خوب شد ولی من خیلی حالم بد بود طوریکه میترسیدم شب بخوابم صبح بیدار نشم. نوشته شده در پنجشنبه 1389/10/30. ساعت 2:29 توسط مسافر. اینجا از خاطراتم میگم. و برای دل خودم مینویسم. یه نی...
مسافر زندگی
http://www.saafaar.blogfa.com/8905.aspx
باید اینا رو بنویسم تا یادم بمونه. این روزا خیلی سخت میگذره. درد ها و کوفتگی های بدنم ، بی خوابی های شبانه ، گر گرفتن ها و بی حالی هام ، اینکه نه میتونم درست و حسابی بشینم و نه میتونم دراز بکشم ، اینا همه یه طرف و دوری از همسفر یه طرف. خیلی بهم ریخته هستم. خیلی استرس دارم برای زایمان. نمیدونم چجوریه و چه بلایی میخواد به سرم بیاد. همش میگم اگر نتونم و یه بلایی به سر بچه بیاد چی؟ میتونم دردش رو تحمل کنم یا نه؟ اگر موقع زایمان همسفر کنارم نباشه چی؟ کی دلداریم بده پس؟ راستش زیاد حوصله اینترنت رو هم ندارم....
مسافر زندگی
http://www.saafaar.blogfa.com/9107.aspx
بعد از کلی پرس و جو بالاخره یه مهد خوب پیدا کردم و با کلی ذوق و شوق پسری رو بردم. طبق روش خودشون عمل کردم . چند روز اول با خودش رفتم تو محوطه بازی و بعد از چند روز اونو میبردن تو کلاس نوپا و من توی دفتر از مانیتور میدیدمش. دو هفته ای طول کشید تا بدون جیغ و گریه توی کلاس بمونه. بعد از مشورت با یه مشاور به این نتیجه رسیدیم که براش زود بوده! تو اون مدت هم یه کار برام جور شد که به قول همسفر بیشتر یه سکوی پرتاب بود برام که بازم با مخالفت مامان و بابام رو برو شدم! و همون آدم بی عرضه و سنگدل و اینا. یه بازی که ...
مسافر زندگی
http://www.saafaar.blogfa.com/9104.aspx
چند روزی در ولایت به سر میبردیم چون مامان از سفر اومده بود. خبر خاصی نیست جز اینکه روزا تند و تند میگذرند بدون اینکه چیزی از زندگی بفهمم. پسری هنوز حرف نمیزنه تقریبا میتونم بگم هیچ کلمه ای رو نمیگه و کارایی که خیلی از بچه های همسنش انجام میدن رو نمیده. مثل یه بچه کوچیک که آموزش ندیده. ولی بدتر از همه اینا و چیزی که اذیتم میکنه اینه که اصلا توجه و تمرکز نداره. هر چقدر سعی میکنم باهاش بازی کنم یا بهش چیزی یاد بدم میره پی کار خودش و انگار من با دیوار حرف میزنم. وقتی وارد شدیم در ورودیشو قفل کردم و لی نمیدون...
مسافر زندگی
http://www.saafaar.blogfa.com/9106.aspx
تولدت مبارک عزیز دلم. پسری بزرگ شده و ما رو هر روز عاشق تر از قبل میکنه. با همه مشکلاتی که داره یه خندش می ارزه به همه این دنیای بی سر ته. اینقدر این پسر با محبت و احساساتیه که خدا میدونه. فقط میتونم بگم عاشقشم و بهترینارو براش میخوام. میخوام تو این دنیای نامرد یه مرد واقعی بشه و بهش افتخار کنم. با گرمای تابستون چه میکنید؟ از شنبه هم میخوام برم و به چند تا مهد سر بزنم ببینم کدوم بهتره تا بذارمش مهد. فقط دعا کنید که بمونه و بتونه عادت کنه. اون از مشکلات مالی همسفر که تا آخر عمرمون هم حل نمیشه مگر اینکه مع...
TOTAL LINKS TO THIS WEBSITE
80
پاییـــزِ پُر رَنگــ...!
پاییز پ ر ر نگ! د ل است دیگر.بداهه می خندد.بداهه میگرید.گاهی هم بداهه می سراید. 47)میگ میگ.به سوی اصفهان:). ۲۲ دی ۹۵ / ۲۰:۰۰. طی یه سفر خیلی یهویی فردا داریم میریم اصفهان! و از اون یهویی ت ر ش اینه که فرداش برمیگردیم! و خب خیلیم واضحه که چرا ناگهان طوری،. تصمیم گرفتم درباره اصفهان بنویسم. خانواده ی مادری من زمان جنگ مهاجرت میکنن اصفهان و اونجا موندگار میشن. از طرف دیگه، تنها عمه ام هم اونجا ازدواج کرده بود و همونجا زندگی می کرد دیگه. همین شد که من از بچگی خیلی زیاد با اصفهان و اصفهانی ها در ارتباط بودم.
یه دنیا دلم گرفته
یه دنیا دلم گرفته. غیر از خدا هیچ کی نیست. بابت همه ی نظرایی که بهم دادین ازتون ممنونم. و از اینکه بهتون سر نزدم عذرخواهی میکنم. یه خبر خیلی خوب واستون دارم. دیگه دلم گرفته نیست. توی این چندروز که نبودم به عشقم رسیدم. الانم توی دوران نامزدی بسر میبرم. خداجون خیلی دوستت دارم. عشق من خیلی بهتر از اون چیزی بود که فکرشو میکردم. همه ی. دلتنگی و نگرانیمو ازم گرفت. این وبلاگ دیگه ادامه پیدا نمیکنه و امروز آخرین پستو مینویسم. نمیدونم چی شد که قالب وبلاگ از بین رفتو آمار بازدیدو این چیزا هم پرید ولی اصلا مهم نیست.
عشق تنها گفتن نیست گاه نگاه است و سکوت..
عشق تنها گفتن نیست گاه نگاه است و سکوت. بارون تورو یادم میاره. نوشته شده در یکشنبه پانزدهم آبان 1390 22:54 توسط liebe. وقتی حس کردی به اون چیزی كه می خواستی نرسیدی خدا رو شکر کن چون اون می خواد تو یه زمان مناسب تر غافلگیرت کنه و یه چیزی فراتر از خواسته الانت بهت بده. نوشته شده در پنجشنبه بیست و یکم مهر 1390 14:47 توسط liebe. نوشته شده در شنبه نهم مهر 1390 0:51 توسط liebe. دلم بران تنگ شده. دلم برات تنگ شده. واسه اون شبایی که تا با هم صبت نمیکردیم خوابمون نمیبرد. To fall in love. بعد از اینکه از. ببینی که...
دختر پاییز
نوشته شده در دوشنبه ۱۵ آبان۱۳۹۱ساعت 15 توسط دختر پاییز. تنها فصلیه که از همون اولین روزش خودشو نشون می ده! کاش همه انسانها مثل. تا از همون روز اول رنگ و روی اصلیشون رو نشون بدن! نوشته شده در دوشنبه ۱۵ آبان۱۳۹۱ساعت 15 توسط دختر پاییز. اما نه فصل خزان زرد! اما نه فصل اندوه و درد! نوشته شده در دوشنبه ۱۵ آبان۱۳۹۱ساعت 12 توسط دختر پاییز. تقدیم به علی جونم. هرگز فراموش نخواهم کرد. دلی را به دریا زدم. که از آب واهمه داشت! به هیچ لحظه ای. تو را پس نمی دهم. سخت چسبیده ام تمامت را. و شب از را در می رسد. نوشته شده ...
مسیح
جایی برای نوشتن دلتنگی ها و سفرنامه های گاه و بیگاه خودم و گلچین نظم و نثر دیگر ادبا و فضلا. دیشب خواستم کوچه یاد عاشقی را قدم بزنم. سیل گریه راه را بسته بود. سپیده دمان دیدم گویی آیه ای نازل شد:. وضو گرفتم و در هر رکعت نمازم سه سلام تقدیم کردم:. السلام علیک ایتها العشق. السلام علیک ایتها العشق. السلام علیک ایتها العشق. تمام که شد دانستم درب بهشت چشمانت به رویم گشوده شد. من مستجاب الدعوة شدم زیر بار گران صبر. الحمدالله أ صیب بمصیبتک العشق. ما را بدین مصیبت پروردی. بر این شفاعتمان کن. سخاوتت را دوست دارم.
پادشاه فصل ها پاییز
پادشاه فصل ها پاییز. پاییز فصل عاشقانه های من است. و اسفندی که بوی عید را هیچ نمیدهد . 1777;٢:٥٤ ب.ظ ; ۱۳۸٩/۱٢/۱٠. برای من تنها کسی که معنای همه چیزه توئی .تو که عشق ایمان استقلال و صداقت رو معنا کردی برایم! عشق 6 سالمون هر روزش قشتگتر از روز قبلش میشه و من بابتش ازت ممنونم. دوستت دارم .میپرستمت . همیشه خدای من. 1779;:٢۸ ق.ظ ; ۱۳۸٩/۱۱/٢٥. وقتی عکسای سفر یک ماهت در جزیره جنوبی رو میبینی و خودت باورت نمیشه تو اونجا بودی! وسط یه حیاط بزرگ با گل و گل خونه و درخت گریپ فروت و سیب! اینجا نوشتن خود سانسوری میا...
نگفتنی ها ........
آب اگرچه بی صداترین ترانه بود.تشنگی بهانه بود! سالهاست بر شاخه تکیده قلبم لانه کرده ای. بی برگ و بارانی. دست بی رحم کدام حادثه شاخه های عریان دلم را یک به یک شکست بانو؟ حنجره ام تاول زد بس که فریاد زدم نمان! نوشته شده در دوشنبه بیست و دوم خرداد 1391ساعت 9:33 توسط فریاد. بیایید در ماه محرم زنجیر نزنیم! اما زنجیر از پای آزاد مردان و آزاد زنان باز کنی . اما سینه دردمندی را از غم و آه پاک کنیم . اما اشک از چهره مظلومی پاک کنیم . آنوقت با افتخار بگوییم : با آزادگان جهان همراهیم . همین ! تنها ماه می داند و رود.
!پاييز باراني من
1) آغوش را خواب برده است. مرکز یک حم ام بودم. که از دریا خبری نیست. 2) از صبح های تاریک خوشم می آید. بی هیچ نورو بی هیچ بو. تنها تو، تنهاییت را. از قاشق های چای خوری پس بگیری ،. بخندی به حدود روزی که هنوز نیامده. بخش های تو این جا. بندهای تو این جا. این جا چه می کنند بند بند بخش های تو؟ نوشته شده در چهارشنبه نهم بهمن 1392ساعت 12:25 توسط پگاه بهنامی. درختی عمیقا می رویید،. نوشته شده در پنجشنبه بیست و هفتم تیر 1392ساعت 1:42 توسط پگاه بهنامی. برگشته ام و دستانتان را به گرمی می فشارم. از دهان هفته افتاده است.
سکوت ؛حرف اخر...
پشیمانم.شرمسارم.سلامی می کنم اما سلامی همچو بوی اشناییها ،جداییها نمی دانم چه باید گفت یا اصلا چه بنویسم دلم می خواست تنها نامه ای بنوشته باشم بهر تسکین دلم ،دردم نه طولانی فقط یک جمله کوچک که بنویسم .تنهایم. کلافه ام از حس ناسپاس بودنم". وقتی که دیدم پسرمعلول خطاب به افریدگارش گفت:"خدایاشکرت مرا در مقامی خلق کرده ای که هر کس مرا میبیند تو را شکر میکند.". نوشته شده در یکشنبه بیست و هشتم اردیبهشت 1393ساعت 19:54 توسط مريم. در ذهن زنانه ی من . مرد یعنی تکیه گاهی امن. در ذهن زنانه ی من. در ذهن زنانه ی من.
خاطرات یک برگ پائیزی
خاطرات یک برگ پائیزی. شرح زندگی و روزمره. گفت و گوی خدا و بنده. خدا: بنده ی من نماز شب بخوان و آن یازده رکعت است. خدا:بنده ی من، دو رکعت نماز شفع و یک رکعت نماز وتر بخوان. خسته ام برایم مشکل است نیمه شب بیدار شوم. خدا: بنده ی من قبل از خواب این سه رکعت را بخوان. بنده: خدایا سه رکعت زیاد است. خدا: بنده ی من فقط یک رکعت نماز وتر بخوان. امروز خیلی خسته ام! آیا راه دیگری ندارد؟ خدا: بنده ی من قبل از خواب وضو بگیر و رو به آسمان کن و بگو یا الله. من در رختخواب هستم اگر بلند شوم خواب از سرم می پرد! به سلامتی او...
