sahebaghl.blogfa.com
دل های ما - و هنگامی که.........
http://www.sahebaghl.blogfa.com/post/20
و هنگامي كه بالاي صفحه بسم الله مي نويسيم بي انكه به پايان فكركنيم. و هنگامي كه قطار با سرعت مي رود بي آنكه به توقف فكر كند. و هنگامي كه عمر مي گذرد بي آنكه متوجه زمان شود. و هنگامي كه از كنار دست پر از گل رد مي شويم بي آنكه به جيب او فكر كنيم. و هنگامي كه سكوت را مي شكنيم بي آنكه به ادامه فكر كرده باشيم. و هنگامي كه.شايد. و هنگامي كه سو شاخه شاخه رشد مي كند شايد كه روزي سايباني شود. و هنگامي كه ابر جاي خورشيد را مي گيرد شايد كه بهانه اي باشد براي گريستن. نوشته شده در یکشنبه ۱۳۹۰/۱۰/۲۵ساعت 16:4 توسط دلدار.
sahebaghl.blogfa.com
دل های ما - ای دل
http://www.sahebaghl.blogfa.com/post/2
دل گفت: این بار من می خواهم متن وبلاگ را انتخاب کنم. دل دنبال موضوع بود اما چیزی پیدا نکرد.ناگهان نگاه دل به دفتر نقاشی خواهر کوچکترم افتاد! خواهرم به خاطر ناراحتی که از دوستش داشت خورشید نقاشی اش را سیاه کرده بود. دل سکوت کرده بود و چیزی نمی گفت .گفتم: دل تو چرا به جای خورشید ناراحتی؟ دل گفت: نگران خودمم! آدم ها که نورانی بودن خورشید را می بینندخورشید را سیاه می کنند ما دل ها را که نمی بینند چه رنگی می کنند؟ خجل شدم و سکوت کردم. خواستم چیزی بگویم اما دل حرفم را قطع کرد.
sahebaghl.blogfa.com
دل های ما
http://www.sahebaghl.blogfa.com/1390/08/4
خسته از اين پاييز! خسته است از برگ ها، پاييز فقط بهانه است. خسته از اين تنهايي! خسته است از آواي همدلي، شعر فقط بهانه است. خسته است ازخنديدن،گريستن فقط بهانه است. خسته از بي قراري! خسته است از سخن گفتن، سكوت فقط بهانه است. خسته از اين خداحافظي! خسته است از سلام ،خداحافظي فقط بهانه است. خسته از خوابي بي پايان! خسته است از بيداري،رويا فقط بهانه است. خسته از اين پايان! خسته است از شروع،نوشتن فقط بهانه است. نوشته شده در چهارشنبه 1390/08/25. ساعت 18:10 توسط دلدار. در این دانیای امروزی مهربونی کیلومتری چند؟
sahebaghl.blogfa.com
دل های ما
http://www.sahebaghl.blogfa.com/1390/08/1
خورشيد ديگر.آسمان تاريك است. قلم ديگر.ورق سفيد است. شاعر ديگر.ديواني ديگر دركار نيست. لبخند ديگر.صورت خيس است. قلب ديگر.نفس حبس است. ساعت ديگر.صداي تيك تيك نمي آيد. زمان ديگر.هنوز امروز تمام نشده. خدا ديگر.باران نمي آيد. ابر ديگر نمي گريد به حال ما * * همه از من گريزانند تو هم بگزر زين تنها. نوشته شده در یکشنبه 1390/08/01. ساعت 17:7 توسط دلدار. در این دانیای امروزی مهربونی کیلومتری چند؟
sahebaghl.blogfa.com
دل های ما
http://www.sahebaghl.blogfa.com/1390/11/4
البته باید اعتراف کنم از دفعه های پیش بهتر بود. لبخند زنان به سمت آینه می رود خودش را در چشمان توی آینه اش می بیند.ناگاه اشک تصویرش را در چشم های آیینه ای اش به هم می زند و جاری می شود. خودش چند بار نات شده. چند بار طعم برنده شدن رو تو زندگی شطرنجی چشیده؟ سرش را بر می گرداند .مهره ی شاه روی صفحه ی شطرنج افتاده.پرده شوق رفتن با باد رو دارد. در نهایت مهره ی شاه و صفحه ی شطرنج به هم خورده.پنجره ی باز و.و تنهایی در لباس- ش. او هم مثل بقیه رفت. نوشته شده در سه شنبه 1390/11/25. ساعت 18:18 توسط دلدار.
sahebaghl.blogfa.com
دل های ما - خونی که با دلیل چکید
http://www.sahebaghl.blogfa.com/post/12
خونی که با دلیل چکید. که با دلیل چکید. که با دلیل رها شد. که با دلیل بسته شد. که با دلیل انداخته شد. که با دلیل نوشته شد. بسیجی که با دلیل اعزام شد. بسم الله ی که با دلیل گفته شد. به چه قیمتی نماز شبی خونده شد؟ به چه قیمتی بوتین ها بوشیده شد؟ به چه قیمتی خداحافظی گفته شد؟ به چه قیمتی آب بشت سری ریخته شد؟ به چه قیمتی تیری وداع را آغاز کرد؟ به چه قیمتی اشک مادری ریخته شد؟ به قیمت برچم سه رنگ. به قیمت خاک این سرزمین. به قیمت خریدن جون رفقا. یاد نام و غیرت رفقا گرامی باد.
sahebaghl.blogfa.com
دل های ما - قریبی آن هم در باران......
http://www.sahebaghl.blogfa.com/post/15
قریبی آن هم در باران. یک دقیقه ای بود که به چشم های خیسش خیر شده بودم چهره اش برایم آشناست. با دقتی بیشتر اشک های جمع شده در چمش را زیر نظر می گیرم. دستم را به طرف صورتش می برم تا اشک هایش را پاک کنم که یکدفعه. احساس قریبی می کنم . آنقدر ها هم برایم آشنا نیست. او را نمی شناسم. امان از قصه ی غریبی و غریب نوازی. حال من هم به ابر ها می پیوندم. بی وقفه می گریم.بی آنکه متوجه سردی هوابشوم. سردی دل ها خیلی وقت است که گرمای وجودمان را از بین برده. چشم هایم را می بندم و سرم را به سمت آسمان بلند می کنم و.
sahebaghl.blogfa.com
دل های ما
http://www.sahebaghl.blogfa.com/1390/08/2
قاصدی با کوله بار آرزو. يا دم مي ايد در زمان كودكي دنبال قاصدك ها مي كرديم. آن ها را مي گرفتيم. چشمانمان را مي بستيم. يكي يكي ارزو هايمانرا زير لب زمزمه مي كرديم و. و قاصدك با كوله باري از آرزو از دستان كوچكمان رها مي شد و كم كم از چشمان پر از انتظارمان دور و دور تر ميشد. هميشه طوري قاصدك را فوت مي كرديم تا به آسمان ها برود .به آسمان برود و آرزو هاي كودكانيمان را به خدا برساند. ديگر از قاصدك خبري نيست قاصد آرزو هاي كودكانه د گر سراغمان نمي آيد. خوش به حال همان انتظار ها. خوش به حال همان شمردن ها. ساعت 17...
sahebaghl.blogfa.com
دل های ما - ..........دیگر.............
http://www.sahebaghl.blogfa.com/post/14
خورشيد ديگر.آسمان تاريك است. قلم ديگر.ورق سفيد است. شاعر ديگر.ديواني ديگر دركار نيست. لبخند ديگر.صورت خيس است. قلب ديگر.نفس حبس است. ساعت ديگر.صداي تيك تيك نمي آيد. زمان ديگر.هنوز امروز تمام نشده. خدا ديگر.باران نمي آيد. ابر ديگر نمي گريد به حال ما * * همه از من گريزانند تو هم بگزر زين تنها. نوشته شده در یکشنبه ۱۳۹۰/۰۸/۰۱ساعت 17:7 توسط دلدار. در این دانیای امروزی مهربونی کیلومتری چند؟
sahebaghl.blogfa.com
دل های ما -
http://www.sahebaghl.blogfa.com/post/13
بیایید برای یک بار هم. که شده با سکوت. با یک دیگر صحبت. نوشته شده در جمعه ۱۳۹۰/۰۷/۰۱ساعت 16:20 توسط دلدار. در این دانیای امروزی مهربونی کیلومتری چند؟