ghazalvare.blogsky.com
به اتهام غزلبه اتهام غزل -
http://ghazalvare.blogsky.com/
به اتهام غزل -
http://ghazalvare.blogsky.com/
TODAY'S RATING
>1,000,000
Date Range
HIGHEST TRAFFIC ON
Saturday
LOAD TIME
0.7 seconds
PAGES IN
THIS WEBSITE
20
SSL
EXTERNAL LINKS
896
SITE IP
31.3.232.171
LOAD TIME
0.672 sec
SCORE
6.2
به اتهام غزل | ghazalvare.blogsky.com Reviews
https://ghazalvare.blogsky.com
به اتهام غزل -
نسخه قابل چاپ
http://ghazalvare.blogsky.com/print/post-93
کز کنم در خودم به خاطره ای منم خاطرات جا مانده. مست دریای چشم های تو است معجزاتی که در عصا مانده. میسراید مرا برای خودم تا بخواند تو را به اندوهی. از شب بی تو و فقط سیگار - غم خش دار در صدا مانده. با خدا حرف میزنم گاهی با خدایی که بودنش کافیست. غرق تنهایی است تنهاییش - مرد مفلوک بی خدا مانده. میدوی در نگاه مغرورم وقت مردن چقدر نزدیک است. انطرف اهویی به خود میگفت - ببر پیر از شکار جامانده. جنگل بی تو خاطرات مرا گرم تکرار میکند زیرا. باد امد باد امد،درختها رفتند روسری تو در هوا مانده.
نسخه قابل چاپ
http://ghazalvare.blogsky.com/print/post-100
حتی نمیخواهی که بر جسمم کفن را . این مرد تیپا خورده ی غرق لجن را . هی بغض کرده آینه تصویر من را. مردی همیشه بی تو گریان است در من. من مانده ام با هدفونی که غرق آواز . دیوانه ای بر پشت بام و فکر پرواز . در اینه جای خودم میبنمت باز. انگار چشمان تو پنهان است در من. شاید دوباره شعر گفتم شاید از نو. شاعر شدم درگیر چشم و مو و ابرو. هر کس که با من شاعری کرده پس از تو. دنبال شعری غرق هذیان است در من. فهمیده که در سرنوشتت کاره ای نیست. انگار جز او در غمت ،آوره ای نیست. باید فراموشت کند ، نه چاره ای نیست.
شناسنامه امیر احسان دولت آبادی
http://ghazalvare.blogsky.com/profile/6660046276
شناسنامه امیر احسان دولت آبادی. امیر احسان دولت آبادی.
نسخه قابل چاپ
http://ghazalvare.blogsky.com/print/post-95
گیج در گوشه ای نشسته ولی. در سراب خدای خسته ولی. چشم هایی که باز بسته ولی. سایه اش عابر خیابان است. شعر حال مرا به هم میزد. زخم هایی که بر تنم میزد. حال و روز مرا رقم میزد. در تنم مرده ای پریشان است. باز سیگار دیگری روشن. خسته از این زمین بی روزن. فکر کردم به بی خدا مردن. مرگ از خواندنم هراسان است. شهر گندآبه ای پر از ماهی ست. فکر همخوابه گی کوتاهسیت. هر کسی سمت قبر خود راهی ست. مرده در گور ها فراوان است. در کفن ها خیال ها پوسید. هرکسی بود ، ماند تا پوسید. نعش ها در کنار ما پوسید. بخت من را سیاه میکند و .
نسخه قابل چاپ
http://ghazalvare.blogsky.com/print/post-99
تمام آرزو ها در هیاهوی تنش ،گم شد. نگاه من که بیرحمانه، در پیراهنش، گم شد. و او که در گناه هر شب من ،غرق بازی بود. به رقص امد، هزاران سیب، توی دامنش، گم شد. جهان غرق تماشا و.زمین یک لحظه ساکن ماند. میان چشم هایم که، نگاه روشنش ،گم شد. جهان بی وزن مطلق شد، در آهنگ تماشایش. سپید امد، غزل را کشت! حس گفتنش ،گم شد. تمام خانه درگیر است ،با عطری به جامانده. که در ان سالها لبخند، بعد دیدنش ،گم شد.
TOTAL PAGES IN THIS WEBSITE
20
دیوانگی در سلول -
http://www.divanegidarselool.blogfa.com/post-16.aspx
و این منم زنی تنها در آستانه فصلی سرد. با تيرهاي كشيده از سرم سقوط مي كند. از ترديد درخت نيست. كه تن پوش سرخ خيابان ،يقين برگ هاست . نوشته شده در دوشنبه هفدهم بهمن ۱۳۹۰ساعت 10:9 توسط مونس نصیری زهرا مقدسی. وبلاگ ادبی بانوان سبزوار با حضور دوستانی که در حوزه ادبی (شعر،داستان کوتاه،ترانه،قطعه ادبی ،و.) فعالیت دارند به منظور معرفی بیشتر و نقد اثار ایشان در این مجموعه گرداوری شده است. خانم مونس نصیری کارشناسی مترجمی زبان. خانم زهرا مقدسی کارشناسی مدیریت اموزشی. خانم معصومه عباسی دانشجوی حقوق.
غـریـبه ای در غـزل - آخرین جمــعـه سال 89
http://www.hamednasiri.blogfa.com/post/46/آخرین-جمــعـه-سال-89
غریبه ای در غزل. آسمان اینجا ، حال و هوای دیگری دارد. آخرین جمعه سال 89. هر چه فکر میکنم میبینم جهان. که از شاخه ای بیفتد و. ذهن مرا به فکر. چند روزی مانده است به آغاز بهار . بهار نزدیک است و تو . هایم حرف های کودکانه است . تو را به معصومیت کودکانه ی غزل. گفتی عشق شاعرانه ام و شعر عاشقانه ام را نمی خواهی . هایم سوگند من نه شاعرم و نه عاشق . تو را به حرمت این روز . فصل ها هر چه می آیند . فاصله ها بیشتر احساس میشود ). نوشته شده در جمعه ۱۳۸۹/۱۲/۲۷ساعت 9:18 توسط حامد. آخرین جمعه سال 89. بازی قایم باشک .
پاÙرÙÛ
http://www.pavaraqy.parsiblog.com/Archive/بÙ%20عÙÙاÙ%20اÙÙÙÙ
Ø Ù Ø Ø Ø ØªØ Ù Û Øº. ص٠ØÙ Ø ØµÙ Û. Ù Ø Ù Ù Ù Ø ØªÙ. Ù Ù Ø Ø Ø Ø Ø ØªÙ Ø Ù Ø Øª Ø Û Ø Ø Ù Ù Ø Ù Ø Û Ú Ø! ØªÙ Ø Û Ø Ø Ø Ø! Ø Ú Ø Ù Ø Ù Ø Ø Ø Û Ø Ø Øª Ø Ù Ù Ù Ø Û Ø Ø Û Ù Ú Ú Ù Ù Ù Ù Ø Ù Ú Ù Û Ù! Ú Ú Ù Ù Ù Ú Ù Û Ù Ø Ù Ø Ø Ø Ø Ø Ø Ø Ø Ú Ø Û Ù Ø Û Ø Ù Ù Ø (2). 138] ØªÙ Ø Ù Û Û Ø Ø Ø Ø Ø Øª Ù Ø. ØÙ Ø Ù Ù [1. Ú Ù Ø Ø NA Ù Ù Ø Ù Ø Ù Ø Ø Ù [1. Ø Ø Ø Ù Ù Ø Ù Ù Ø ØªÙ Ù Ø [1. Ú Ù Ù Ú Ù Ù Ú Ø Ø Ù Ø Ù Øª [1. Ù Ø ØªÙ Ø Ø Ù Ù Ø [1. ØØ Ù Û Ù Ù Ù Ø Ù Ù Ù Ø Ù Ø Ú Ø [1. Ø Ù Ø Ø Øª Ù Ù Ø Û Ø [1. ØªØ Ø Ù ØªØ [1. Ø Ø Ù Ø Û ...
بیا کنار غزل هام
http://www.shaernemishavam.blogfa.com/90034.aspx
بیا کنار غزل هام. خوبه دلت بهونه کرد. آفرین بر تو . و سیب حس گرانیست. آقای محمد علی رضازاده. آقای محمد سعید مبرزایی. آقای محمد حسین نجفی. آقای امیر احسان دولت آبادی. آقای محمد ارثی زاد. آقای احمد جمعه پور. آقای امیر حسین حنایی. خانم میترا السادات دهقانی. آقای حمید رضا شروه. آفرین بر تو . من همانم - و تو مردانه بگو جا نزدی! سیب بر سادگی دامن حوا نزدی. از گریزت گله ای نیست نه! که بخواهی که بگویی به دلم پا نزدی. توبه بد نیست . نگاهم کن و دستانم را. که قید هوست را .نه؟ توبه خوب است ولی خوب من!
روز ها
http://mohammad-saleh.blogfa.com/8911.aspx
شب هاي شعرخواني من بي فروغ نيست.اما تو با چراغ بيا تا ببيني ام. یا رب دعای خسته دلان مستجاب کن. گلبرگ را ز سنبل مشکین نقاب کن. یعنی که رخ بپوش و جهانی خراب کن. بفشان عرق ز چهره و اطراف باغ را. چون شیشه های دیده ما پرگلاب کن. ایام گل چو عمر به رفتن شتاب کرد. ساقی به دور باده گلگون شتاب کن. بگشا به شیوه نرگس پرخواب مست را. و از رشک چشم نرگس رعنا به خواب کن. بوی بنفشه بشنو و زلف نگار گیر. بنگر به رنگ لاله و عزم شراب کن. زان جا که رسم و عادت عاشق کشی توست. با دشمنان قدح کش و با ما عتاب کن. از تو تنها همین.
روز ها - از دیگران
http://mohammad-saleh.blogfa.com/tag/از-دیگران
شب هاي شعرخواني من بي فروغ نيست.اما تو با چراغ بيا تا ببيني ام. تا ابد بغض من تب زده کال است عزیز. دیدن گریه ی تمساح محال است عزیز! تا شما خانه تان سمت شمال ده ماست. قبله دهکده مان سمت شمال است عزیز. پنجره بین من و توست، مرا بوسه بزن. بوسه از آن طرف شیشه حلال است عزیز! ما دو ریلیم به امید به هم وصل شدن. فصل گل دادن نی ، فصل وصال است عزیز! عکس تو در چشمه گل آلود شده. چشمه زلال است عزیز! دام گیسوی تو بی دانه شده ، می فهمی؟ امپراطوری تو رو به زوال است عزیز. عشق این نیست که بر گردن من حلقه زده. ارنستو رافائل...
منهای من
http://www.somaieakbari.blogfa.com/post/5
یک زن به ضریب درد، منهای خودش. تقدیم به آنکه درد زمانه دارد: دوست عزیزم زهرا. پشت صخره میلرزد، قلب ترد گنجشکان. سوزد، در اتاق جنگلبان! خواب هر شب گندم در خیال تعبیر است. یک کلاغ پاورچین، صد مترسک لرزان. تکه های پازل را ماهرانه میچینم:. شاخه های در خاک و ریشه های آویزان! کاسه های چشمت را زیر دست پنهان کن. داغ سرخ میریزد روی گونه ی عریان. عصر ماه بی قرص و عصر قرص های خواب. نبض ریز دستانت زیر تیغکی ارزان. آخر غزل دارد یک غزال میرقصد. میخ کرده بر کنجی، هیبت سرش، انسان! جمعه بیست و ششم مهر 1392 توسط سمیه اکبری.
روز ها
http://mohammad-saleh.blogfa.com/9109.aspx
شب هاي شعرخواني من بي فروغ نيست.اما تو با چراغ بيا تا ببيني ام. دوست داشتم اگر مرگ غاری بود. به آرامش یک خواب بی کسالت. به اعماق آن پناه ببرم. نوشته شده در سه شنبه ۷ آذر۱۳۹۱ساعت 11:16 توسط محمدصالح کاظمی. Design By : Night Melody. ای لحظه های گمشده ی عاشقانه ام. ای سایه سار امن بودن تو آشیانه ام. ای بی تو،یوسف مصری،تباه شد. ساعت به ساعت عمر و زمانه ام. دانلود کتاب های الکترونیکی. بانک اطلاعات نشریات کشور. خانه ی هنرمندان ایران. کانون وکلای دادگستری ایران. سید محمد رضا عالی پیام. دو خط موازی(مطهره عباسیان).
TOTAL LINKS TO THIS WEBSITE
896
Urdu Ghazal's اردو غزلیں
Urdu Ghazal's اردو غزلیں. Urdu Ghazals, urdu poetry, Amjad Islam Amjad Poetry, Wasi Shah Ghazals, Urdu poetry, Mazhiya Shahiry, written, picture, videos. Mushkil lamhy bhi to akhir guzary jaty hen. Urdu poetry, poet: kazim bukhari, voice: savera, video by: zubair ahmed. Mushkil lamhy bhi to akhir guzary jaty hen. Links to this post. Why This Kolaveri Di. Lyrics Of "Why This Kolaveri Di" From "3". Yo boys i am singing song. Why this kolaveri kolaveri kolaveri di. Why this kolaveri kolaveri kolaveri di.
*غزل واژه های عشق*
غزل واژه های عشق*. به نام یگانه یاور هستی بخش که همواره همدم و همراه ماست. به آیین دل سلام! فرشته کوچولوی نازنین برامون دعا کن. حالا چیزی که مانده است، دشتی است پر از آرزوهای سوخته و شقایق تشنه ای که همچنان، چشم به راه باران است و حس غربت نشین عشق که بند بند وجودم متبر ک به نام اوست! نیست بر لوح دلم جز الف قامت دوست. گفتم خدایا همنشینم باش. گفت من مونس کسانی هستم که مرا یاد کنند. گفتم چه آسان به دست می آیی. گفت پس ساده از دستم مده! حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست. که آشنا سخن آشنا نگه دارد.
غزلوار
حس و حال یلدا نیست حس و حال انار دون شده و هندونه شب یلدا! حتی حس اینکه یه سری به حافظ هم بزنی نیست, یلدا حس و حال خودش رو می خواد جای خودش رو آدمای خودش رو یلدا رو نمیشه تو هیچکدوم از پارتی های اینجا حس کرد یلدا رو فقط میشد تو خونه مادربزرگ دید که اونم چند ساله که دیگه نیست . پنجشنبه ۱ دی۱۳۹۰ . غزل. از من گذر مکن. از لحظه های بی ک سیم. از شعر های گفته و ناگفته ام در غیاب تو. شنبه ۳۱ اردیبهشت۱۳۹۰ . غزل. من غرق می شوی. قطره قطره اشک می شوم. چهارشنبه ۲۴ آذر۱۳۸۹ . غزل. پن : شما هم که فیلتر شدی . متنفرم از ت...
غــــزلواره
از من که مخاطب عام تو ام، برای تو که مخاطب خاص منی. با صدای مسعود امامی. نوشته شده در چهارشنبه ۲۸ مرداد۱۳۹۴ساعت 15:55 توسط Tarannom. پی نوشت پست قبل. ارزش گذشته به دستاوردهایش است. ارزش گذشته به آدم های خوبی است که حالا دوستان نزدیک من اند. که باید با آدم های خوب گذشته. که خوب هم مانده اند. حال را زندگی کرد. اما چه می شود کرد. آن طور که می داند زندگی نمی کند. نوشته شده در چهارشنبه ۲۸ مرداد۱۳۹۴ساعت 2:59 توسط Tarannom. ای شب از کابوس تو ننگین شده. دارم فرار می کنم یا نه؟ سر عشق تو به مرگ خودم راضی شدم.
شاعرانه
از همون وقتی که رفتی. هر چی حرفه توی قلبم. میشه مثل ابر واژه. از قلم می باره نم نم. می باره تو دشت دفتر. می شکفه مثل شقایق. زندگی رو جون می بخشه. نوشته شده در یکشنبه بیست و هفتم بهمن 1392ساعت 8:5 توسط فاطمه صابری (باران). باد غربت می وزد ،سردم. در پناه خود بگیر من را. به لب خاموش باش. ای که لب های تو، هردم. حرف هجرت می زنند. قلب من را از تپش ها. ازسر جا می کنند. از تن وامانده ام. بر سر پیمان خود. من تاهمیشه مانده ام. باد غربت می وزد ،سردم. این سفر کوتاه نیست. دردودل های یک شاعر.
به اتهام غزل
پنجشنبه 18 تیرماه سال 1394 ساعت 01:40. بی عشق، هرکه را که به معراج برده اند. آنجا، به توبه گاه شیاطین سپرده اند! بیزارم از گناه تو حوا دراین بهشت. اینجا که سیبها همگی کرم خورده اند! آه , ای بهار خسته چه دیر آمدی ببین. خرگوش های من همه در خواب مرده اند! راهی به جز نشستن و تسلیم و صلح نیست. جایی که رهبران همگی سالخورده اند! ماهی شده ست کوسه پرست و نهنگ ها. خود را برای مرگ به ساحل سپرده اند! نوشته شده توسط امیر احسان دولت آبادی. پنجشنبه 28 خردادماه سال 1394 ساعت 23:51. حتی نمیخواهی که بر جسمم کفن را . حس گف...
اشراق روشنایی
اشراق روشنایی را آن که نباید میدید یافت و دید. قلب این صفحه به ابدیت پیوست. نوشته شده در سه شنبه بیست و هفتم بهمن ۱۳۸۸ساعت 17:16 توسط روشنایی. یادته حرفای اولمونو همش از یکی شدن بود و بس. از رفتن تا آخر خط و با هم دیگه رسیدن بود و بس. حرف دلامونو میرسوندیم به خدایی که خالق عشقه. می خواستیم اون همصدایی باشیم که تا ابد عاشق عشقه. دیگه نگو نگو راهی واسه من و تو نمونده. دیگه نگو ما رو غم به آخر خط رسونده. دیگه نگو نگو با هم زندگی جهنمه. دیگه نگو که جدایی تموم شدن غمه. ولی دیدی از یادمون رفت قول و قرار عاشقونه.
غزلواره
قصیده . شاه نعمت الله ولی. علیرضا فروغی فریده اصلانی. قصیده . شاه نعمت الله ولی. دست دل در دامن آل عبا باید. نقش ح ب خاندان بر لوح جان باید. م هر م هر حیدری بر دل چو ما باید. مزن با هر که او بیگانه باشد از. گر نفس خواهی زدن. مدعی را تیغ غیرت بر قفا باید. لافتی الا علی لاسیف الی ذوالفقار. این نفس را از. سر صدق و صفا باید. در دو عالم چارده معصوم را باید. پنج نوبت بر در دولت سرا باید. ت جستن ز اولاد رسول. مردانه در راه خدا باید. گر بلائی آید از. عاشقانه آن بلا را مرحبا باید. هر درختی کو ندارد میوه حب علی.
ترانه های بارانی
دخترای آسمون(مانا و مانیا). کوچه های بی کسی. وب نوشته های محمد تقوایی. و چند رباعی با بوی تازگی:. باید روزی به سیم آخر بزنیم. آتش به اصول هر چه باور بزنیم. بی رودربایستی ، به زندگی پشت کنیم. از مرگ نترسیم و به او سر بزنیم. از سجده نکردنش پشیمان شده است. حالا که خودش مرید انسان شده است. شیطان ، از کسب و کار خود راضی نیست. از بس که در آن دست فراوان شده است. ما گم شده ایم و کوچه ها بن بستند. هر چند نشانه ها فراوان هستند. دلخوش به نشانه سر کوچه نباش. این کوچه و این نشانه ها همدستند. نشناختند معني صبر جميل را.
باران غزل
حرف هایی از جنس بلور. نویسنده: م-ن - سهشنبه ۱ بهمن ۱۳٩٢. تا زمان داری، هیچگاه امیدت. را از دست مده. تا زمانش نرسیده، هرگز موفقیتت. چه زیباست این حکایت! نویسنده: م-ن - سهشنبه ٩ مهر ۱۳٩٢. چمدانش را بسته بودیم. با خانه سالمندان هم، هماهنگ شده بود. یک ساک هم داشت با یک قرآن کوچک،. کمی نان روغنی، آبنات قیچی و کشمش. چیزهایی شیرین، برای شروع آشنایی. گفت: مادر جون، من که چیز زیادی نمیخورم. یک گوشه هم که نشستم. نمیشه بمونم، دلم واسه نوه هام تنگ میشه! گفتم: مادر من، دیر میشه ، چادرتون هم آماده ست، منتظرند. طاقت ...
ghazalvarehayeravan.blogfa.com
وقتی غزلم،چشمهای تو باشد
وقتی غزلم،چشمهای تو باشد. طبع چون آب و غزل های روان ما را بس. به خدا می شود. قصه ی غصه ی این آدم های هر روز که همیشه شنیدنی نیست! یعنی; می گویم همیشه که نباید بنشینی و یک استکان چای قندپهلو مهمانش باشی تا بیاید ,تعریف کند و تعریف کندکه تو هم بشنوی! همیشه که نبایدبدانی تا بتوانی. همیشه که نباید رام وجود آدم ها شد و بعد مهربانی کرد. همیشه که نباید زیر داغی غصه هایشان بسوزی تا فکر کنی که می توان دوست داشت. همیشه که نباید در جریان باشی تا همراهی کنی. گاهی,باید ندانسته توانست. گاهی,باید فقط مهربان بود. درست ا...